پیشفرضها و مبانی مطالعات مدیریتی قرآن کریم
نویسندگان:
دکتر سيد رضا مؤدب / عضو هيئت علمي دانشگاه قم
امير علي لطفي / دانشجوي دکتري قرآن و علوم (گرايش مديريت
پیشفرضها و مبانی مطالعات مدیریتی قرآن کریم نویسندگان: دکتر سيد رضا مؤدب / عضو هيئت علمي دانشگاه قم امير علي لطفي / دانشجوي دکتري قرآن و علوم (گرايش مديريت) چکیده نوشتار حاضر با این پیش فرض که قرآن کریم جامعترین راهنمای اندیشه و عمل انسان و جامعه در مسیر پیشرفت، سند مطمئن و جاوید دستیابی به حیات سعادتمند مادی و معنوی است، تلاش میکند با ورودی روشمند و نگاهی تخصصی ـ کاربردی، زمینه بهرهمندی از این مائده آسمانی را در حوزه تخصصی سازمان و مدیریت فراهم کند. نگارنده بدین منظور سعی دارد با تبیین ماهیت و گستره مطالعات مدیریتی و طرح پرسشهای اصلي، باب گفتوگو و تلاش علمی را براي شمردن، تبیین و اثبات پیشفرضهای ويژه مطالعات مدیریتی قرآن را ـ علاوه بر پیشفرضهای عام ـ باز نماید. در این راستا، فرا تاریخی بودن آموزههای قرآن، راهنما و هدایتگر بودن قرآن [برای زندگی این جهانی]، اجتماعی بودن قرآن، معطوف به رفتار بودن آیات قرآن، پویایی، حساسیت و موضعگیر بودن قرآن، مرجعیت و نجات بخشی قرآن در شرایط بحرانی را به عنوان پیشفرض ويژه مطالعات مدیریتی قرآن پیشنهاد میکند. واژههاي اصلي: قرآن، مدیریت، مطالعات. 1ـ قرآنکریم غنیترین منبع مطالعات مدیریتی قرآنکریم آخرین کتاب آسمانی و جامعترین راهنمای پیشرفت و سعادت مادی و معنوی بشر است (مائده/15ـ 16)؛ کتابی که برای همه ابعاد زندگی، با استوارترین آموزههای وحیانی روشنگری مینماید (نحل/89)، انحراف و باطلی در آن راه ندارد (زمر/39)؛ Gوَ إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَّا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَينِْ يَدَيْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍF (فصلت/41ـ42)، برای همیشه از تحریف مصون است، Gإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَF (حجر/9)؛ شکوه و عظمت آن با پیشرفت علم و انباشت تجربه بشری، هر روز نمایانتر میگردد. قرآن کتاب جامع براي هدایت و منبع معتبر برای انسانشناسی است.[1] رسالت روشنگری آن، همه ساحتهای زندگی فرد و جامعه در تمام زمانها و مکانها را شامل میشود. Gتَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَلَمِينَ نَذِيرًاF (فرقان/1)؛ بنابراین غنیترین منبعی است که بر اساس آن، مبانی و اهداف نهادسازی [سازمان] را برای تأمین نیازهای بشری ميتوان تبیین و تحلیل کرد؛ اصول سازماندهی و هدفگذاری را برای آبادانی، رفاه و آسایش، پیشرفت علمی و معنوی کشف و بيان نمود، شبکه روابط و مناسبات مؤثر و سازنده برای انجام رفتارهای معطوف به اهداف متعالی طرحریزی و عملیاتی کرد و... . نگاهی گذرا به دستهای کوچک از آیات قرآن در ارتباط با «چگونگي سخن گفتن و ارتباط کلامی» که از مسایل مدیریت در حوزه رفتار سازمانی (سطح فردی) است، دلیلی آشکار برای بیان گستره، ژرف و روشنگر آموزههای وحیانی در حوزه مباحث و مطالعات مدیریتی میباشد، مانند: با مردم به نیکی سخن بگویید؛ دوست باشند یا دشمن (بقره/ 83)؛ کریمانه سخن بگویید (اسراء/23)؛ سخن باید محکم و مستدل (نساء/9)؛ نرم و متین (طه/44)؛ پسندیده Gإِلَّا أَن تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاًF (بقره / 235)؛ گویا و رسا (نساء/63)، از بهترین کلمات (اسراء/53) و صادقانه؛ نه منافقانه (صف/2). چنان که دستهای کوچک از آیات برگزیده مذکور، ارتباط و روشنگری آنها با یکی از مباحث فرعی مدیریت (زیر مجموعه یکی از بخشهای اصلی) نشان میدهد، پژوهشگر مدیریتی قرآن میتواند با معیارها و واژههای اصلي تخصصی رشته، مجموعه آیات قرآن کریم را طبقهبندی موضوعی کند؛ بیش از صدها دسته کوچک و بزرگ از آیات مدیریتی قرآن را ارایه دهد؛ با روش تفسیری «قرآن به قرآن» به تبیین مفاد آیات، تحلیل و بررسی و کشف مراد خدای متعال بپردازد؛ یافتههای بسیار غنی و کاربردی را فراروی محققان مدیریت قرار دهد و بالاخره زمینه تولید منابع غنی تفسیری در حوزه مدیریت و سازمان را فراهم آورد. 2ـ مطالعات مدیریتی مطالعات مدیریتی مجموعه مطالبی است که در ارتباط با سازمان و چگونگي اداره آن و به کارگیری مؤثر منابع (اعم از انسانی و غیر انسانی) برای رسيدن به اهداف از پیش تعیین شده، مطرح میشود و ادبیات علمی و تخصصی مستقل از ديگر شاخههاي علوم انسانی را به خود اختصاص داده است و هر روز به تنوع و پیچیدگی موضوعات و گستره مسایل و مباحث آن افزوده میگردد. برخی از مهمترين موضوعات و مسایل مطالعات مدیریتی که میتواند نقاط عزیمت دانش پژوهان در مطالعات مدیریتی قرآن قرار بگیرد، عبارت است از: 1. وظایف، مهارتها و نقشهای مدیریتی (یا مدیران)؛ 2. اصول، مبانی، فنون و روشهای مدیریتی؛ 3. مکتبها، نظریهها و الگوهای مدیریت و سازمان؛ 4. انگیزش، شخصیت، رفتار، ارتباطات، تضاد و... (فردی، گروهی و سازمانی)؛ 5. فرهنگ و ارزشهای سازمانی؛ 6. گزینش، برنامهریزی، نگهداری، آموزش و توسعه نیروی انسانی؛ 7. روابط کار، حقوق و دستمزد؛ 8 . خلاقیت، نوآوری، کارآفرینی؛ 9. تکنولوژی، توسعه و تحول و... . 10. ... 3ـ گستره مطالعات مدیریتی قرآن کریم تبیین گستره مسایل و تنوع مباحث در خصوص قرآن و مطالعات مدیریتی، بحثی مستقل و چالشی است که افقهای جدیدی را برای پژوهشگران مطالعات قرآنی و مدیریتی ميگشايد. بدون تردید ورود روشمند دانشپژوهان به این حوزههای ويژه، نیازمند باز تعریف مفاهيم و شاخصههاي اصلی، تبیین پیشفرضها و مبانی خاص، ارایه منطق فهم، روش استدلال، معیارهای طبقهبندی، تحلیل مسایل و مباحث و... میباشد. ارایه فهرستی کوتاه از مجموعه پرسشهای اساسی پيشروی پژوهشگر مدیریتی قرآن کریم، دورنمایی از گستره مباحث مدیریتی قرآن را نشان میدهد، مانند: 1) روش تحقیق و پژوهش مدیریتی در آیات قرآن کریم چیست و چه نسبتی با دیگر روشهای تحقیق و پژوهش دارد؟ 2) آیا اعمال روشهای کمّی پژوهش در مطالعات مدیریتی قرآن ممکن است؟ 3) روشهای کیفی پژوهش در مطالعات مدیریتی قرآن چه محدودیتهایی دارد؟ 4) کارکردها و محدودیتهای یافتههای دانش مدیریت در آشکار کردن مفاد آیات و کشف مراد خدای متعال از قرآن (امکان و جواز تفسیر مدیریتی قرآن) چيست؟ 5) معیارهای شناسایی و طبقهبندی آیات مدیریتی قرآن چیست و برای تفسیر چنین آیاتی کدام یک از روشهای تفسیری کارآیی بیشتر دارد؟ 6) موانع و محدودیتهای کشف و تبیین نظام اهداف، باورها، ارزشها و رفتارهای مدیریتی از قرآن کریم (جامعهسازی و نظامپردازی بر اساس قرآن کریم) چیست؟ 7) قرآن کریم چه معیارهایی برای طبقهبندی گونههای رفتار در سازمان ارایه ميکند و اصول و مبانی حاکم بر هر از گونههای رفتار بر اساس قرآن، چیست؟ 8) برجستگیها و جنبههای خاص و منحصر به فرد قرآن کریم در حوزه مباحث مدیریتی چیست؟ منظور جنبههایی از مباحث مدیریتی است که در دانش تخصصی رشته مورد غفلت یا بیاعتنایی قرار گرفته است یا به طور کلی از عهده دانش بشری در این حوزه تخصصی خارج است. 4ـ مبانی و پیشفرضها مبانی یا پیش فرضهای بنیادین مطالعات مدیریتی قرآن کریم، مجموعهای از باورها و اصول پذیرفته شده درباره قرآن کریم است که انتخاب هر نوع رویکرد نظری در خصوص آنها، کمیّت و کیفیت مطالعات مدیریتی قرآن را تحت تأثیر قرار میدهد. الف) مبانی و پیشفرضهای عام بخشی از این مبانی و پیش فرضها عمومی است و به مطالعات مدیریتی اختصاص ندارد و در کتب علوم قرآنی و مقدمات تفاسیر به تفصیل از آنها بحث شده است، مانند: 1ـ الهی (غیر بشری) بودن؛ 2ـ تحریف ناپذیری قرآن؛ 3ـ جواز فهم و تفسیر قرآن؛ 4ـ حجیت ظواهر قرآن؛ 5ـ چند معنایی بودن آیات قرآن؛ 6ـ انسجام و پیوستگی آیات قرآن (ر.ك: مؤدب، مباني تفسير قرآن، فصل سوم به بعد). ب) مبانی و پیشفرضهای خاص مطالعات مدیریتی بخشی از مبانی و پیشفرضهاي بنیادین نیازمند تبیین و اثبات با ادبیات روز و به تناسب پرسشها و شبهات مطرح در دوره معاصر است و انتخاب موضع نظری محقق نسبت به هر یک از آنها، اصل مطالعات روشمند مدیریتی قرآن را خدشهپذیر ميکند و واقع نمایی لازم و کافی و قابلیت استناد علمی آنها را برای دانشپژوه مدیریتی به منظور تبیین، تحلیل و استنباط مفید و مؤثر در مباحث و مطالب تخصصی از بین ميبرد، مانند: 1ـ فرا تاریخی بودن آموزههای مديريتي قرآن[2]: قرآن کریم کتاب هدایت براي انسانها در همه دورهها است؛ حوزه نورافشانی خورشید قرآن کریم پهنه زمین و گستره زمان است. نور هدایت قرآن تا آن جا که مرز بشریت است، میتابد Gوَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِF (مدثر/31) و Gوَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَF (قلم/52) و به عصر یا اقلیم یا نژادی ویژه اختصاص ندارد. خدای سبحان در تبیین قلمرو رسالت پیامبر اکرم9 میفرماید: Gوَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِF. (سبأ/28)، بنابراین رسالت حضرت «جهان شمول» و «ابدی»، و کتاب او «جهانی» و «جاودانه»، و قوم او همه افراد بشر است؛ نه گروهی از مردم حجاز. قلمرو انذار پیامبر اکرم9 نیز همه افراد بشر معرفی شده است، مانند: Gتَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراًF (فرقان/1) و Gنَذِيراً لِلْبَشَرِ F(مدثر/36). کتابی که برای هدایت همگاني آمده و از نظر گستره حوزه رهنمودهايش جهان شمول است، باید دو ویژگی داشته باشد: اول: به زبانی جهانی سخن بگوید تا همگان از معارف آن بهره ببرند و کسي به بهانه نارسایی زبان و بیگانگی با فرهنگ آن کتاب از پیمودن صراط سعادتبخش آن باز نایستد. دوم: محتوایش برای همگان سودمند باشد و احدی از آن بینیاز نباشد؛ مانند آبی که عامل حیات همه زندگان است و هیچ موجود زندهای در هیچ عصر و مکاني از آن بینیاز نیست (جوادي آملي، عبدالله، تسنیم: تفسیر قرآن کریم، 31-32). 2ـ هادي بودن آيات مديريتي برای دنياي بشر: هدایت قرآن در اصل عمومی است و آیاتی مانند Gذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ F(بقره/2)، Gإِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخْشَاهَاF (نازعات/45) وGلِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيّاً F(یس/70) ناظر به اختصاص دعوت قرآن به پارسایان، خاشعان و زنده دلان نیست؛ بلکه به بهرهوری از قرآن و مانند آن ناظر است (جوادی آملی، همان، 37 - 38). معارف قرآنی مراتب فراوانی دارد و هر مرتبهاش، بهره گروهی ويژه است همانطور كه در روايت آمده است: «کتاب الله عزوجل علی أربعةِ أشیاء: علی العبارة والاشارة واللطائف والحقائق. فالعبارة للعوام والاشارة للخواص واللطائف للأولیاء والحقائق للأنبیاء» (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 75، 278). هر کس به میزان استعداد خود از قرآن بهره میبرد تا به «مقام مکنون» آن برسد که تنها پیامبر اکرم و اهل بیت حضرت به آن راه دارند (جوادی آملی، همان، ص 36 - 37). Gوَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَF (نحل/89). قرآن کریم تبیان (بیانگر) همه معارف ضروری و سودمند برای بشر و عهدهدار بیان همه معارف و احکامِ هدایتگر، سعادت بخش و سیادت آفرین براي جوامع انسانی است و چنین کتابی بايد در تبیین رهآوردش گويا و روشن باشد؛ نه مبهم، مجمل و نیازمند به روشنگري؛ زیرا کتاب مبهم که توان حلّ معانی و تفسیر مطالب خود را ندارد، هرگز نخواهد توانست معارف سعادتبخش را تبیین کند. از این جهت قرآن کریم نسبت به محدوده داخلی خود «بَیِّن» و به بیرون از خویش «مُبیِّن» است (جوادی آملی، همان، 35). تدبر در برخی آیات مربوط به ویژگی هدایتی قرآن بیانگر این است که آموزههای وحیانی مطمئنترین راهنمای بشر در زندگی مادی و معنوی است و بدون بهرهگیری از این آموزهها، امکان حیات مادی همراه با عزت، اقتدار، رفاه و آسایش پایدار برای بشریت وجود ندارد. چنان که تاریخ و تمدن بشری خود شاهدی آشکار بر این مدعای قرآنی است. به اين آيات توجه کنيد. 1. Gالر كِتَابٌ أَنزَلْنَهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلىَ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِF (ابراهیم/1)؛ «الف، لام، را، كتابى است كه آن را به تو فرو فرستاديم، تا مردم را به رخصت پروردگارشان، از تاريكىها به نور بيرون ببري، به راهِ (خداى) شكستناپذير [و] ستوده». 2. Gالم * ذَالِكَ الْكِتَبُ لَارَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَF (بقره/1-2)؛ «الف، لام، ميم * آن كتاب [با عظمت] هيچ ترديدى در آن نيست. [و] راهنماى پارسايان (خود نگهدار) است». 3. Gإِنَّ هَاذَا الْقُرْءَانَ يهَْدِى لِلَّتىِ هِىَ أَقْوَمُ وَيُبَشرُِّ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لهَُمْ أَجْرًا كَبِيرًاF (اسراء/ 9)؛ «در حقيقت اين قرآن، بدان (شيوهاى) كه آن پايدارتر است، راهنمايى مىكند و به مؤمنانى كه نيکيها را انجام مىدهند، مژده مىدهد؛ اين كه پاداش بزرگى براى آنان است». 4. Gهَذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَF (آلعمران/ 138)؛ «اين [قرآن]، بيانى براى مردم است، و راهنمايى و پندى براى پارسايان (خود نگهدار)». 5. Gوَكَذَالِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَلَا الْايمَانُ وَلَاكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نهَّْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتهَْدِى إِلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَمَا فىِ الْأَرْضِ أَلَا إِلىَ اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُF (شوری/ 52 ـ53)؛ «و اينگونه از فرمان خويش به تو [قرآنِ] روح بخش را وحى كرديم، [در حالى كه] نمىدانستى كتاب (قرآن) و ايمان (به محتواى آن) چيست، ولي آن را نورى قرار داديم كه به وسيلهاش هر كسي از بندگانمان را كه بخواهيم (و شايسته بدانيم) راهنمايى مىكنيم؛ و به قطع تو به سوى راه راست راهنمايى مىكنى *؛ (همان) راه خدايى كه آن چه در آسمانها و آنچه در زمين است تنها براي اوست؛ آگاه باشيد همه كارها [تنها] به سوى خدا باز مىگردد!». 6. Gيَا أَيهَُّا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فىِ الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَF (یونس/57)؛ «اى مردم! به يقين از پروردگارتان براى شما، پندى و درمانى براى آن چه در سينههاست؛ و رهنمود و رحمتى براى مؤمنان، آمده است». 7. Gيَأَيهَُّا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًاF. (نساء/174) «اى مردم! به يقين دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ و نورى آشكار به سوى شما فرو فرستاديم.» 3ـ اجتماعی بودن قرآن: دین سنتى است كه انسان در زندگى اجتماعىاش طبق آن سير مىكند و روشی ويژه در زندگی دنیا است كه صلاح زندگى دنيا را تامين مىكند، كمال اخروى، زندگى جاويد و حقيقى نزد خداى تعالى را نيز هموار میسازد.[3] ایمان و عمل صالح، مؤمن را آماده مىسازد تا ساحتهای متنوع زندگی اجتماعی را آنگونه كه هستند، ببيند و اشياء را به دو قسم تقسيم كند، يكى حق و باقى، و ديگرى باطل و فانى. وقتى مؤمن اين دو را متمايز از هم ديد، از صميم قلب از باطلِ فانى ـ زندگى مادى دنيا و نقش و نگارهاى فريبندهاش ـ روي برميگرداند و به عزت خدا متمايل ميشود، و چون عزتش از خدا شد، شيطان با وسوسههايش، نفس اماره با هوى و هوسهايش و دنيا با فريبندگىهايش نمىتوانند او را ذليل و خوار كنند، زيرا با چشم بصيرتى كه يافته است، بطلان کالاي دنيا و فناى نعمتهاى آن را مىبيند. به همين جهت اسلام مهمترين احكام و شرايع خود (مانند: حج، جهاد، نماز و انفاق و...) و خلاصه تقواى دينى را بر اساس اجتماع قرار داد؛ قواى حكومت اسلامى را مراقب تمام شعائر دينى و حدود آن كرد؛ فريضه دعوت به خير و امر به معروف و نهى از تمامى منكرات را بر عموم واجب کرد و جهت حفظ وحدت اجتماعى، هدف مشتركى براى جامعه اعلام نمود. خطاب قرآن در تمام آيات مربوط به اقامه عبادات، قيام براي جهاد، اجراى حدود و قصاص و... متوجه عموم مؤمنان است؛ نه تنها رسول خدا، مانند: Gوَأَقِيمُوا الْصَّلاَةَF، Gوَأَنْفِقُوْا فِي سَبِيلِ اللّهِF، Gكُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُF، Gوَلِتَكُن مِنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِF، Gوَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِF، Gوَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِF، Gالزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَاF، Gوَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَاF، Gوَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌF، Gوَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِF، Gوَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواF، Gأَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِF، Gوَمَا مُحمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَF و... . عمومیت خطاب آیات گوياي اين است که دین صبغه و روشي اجتماعى است كه خداى تعالى مردم را به پذيرش آن وادار ميکند، كفر را براى بندگانش نمىپسندد، اقامه دين را از عموم مردم ميخواهد و اختيار جامعه انساني را به دست خود آنان ميدهد؛ بي آن که بعضى برتري داشته باشند يا اختيار به بعضى اختصاص داشته باشد. بر اين اساس همه ـ از رسول خدا تا مردم ـ در مسؤليت جامعه برابرند. برخي از اين امور چنين است: 1. ایجاد الفت و همبستگی و رفع اختلاف از زندگی اجتماعی (هدف بعثت انبیاء)؛ 2. اقامه دين و اجراي احكام آن؛ وظيفه اصلي مؤمنان؛ 3. ضرورت پيشگيري از حرمت شكني مقدسات در جامعه دینی Gوَلاَتَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍF (انعام/ 108)؛ 4. پیشگیری از جریان نفاق وآثار خطرناک آن در روابط ومناسبات اجتماعی. بنابراین زندگی انسان اجتماعی است و جامعه به قانون نیاز دارد و قوانین بشری از اطمينان کافی برخوردار نیستند؛ زیرا هوسهای درونی، فشارهای بیرونی، گرایشهای فردی، حزبی، نژادی، تصورات، اوهام و پندارها، کجفکریها، بداندیشیها، سوءظنها، ترسها و طمعها، در کنار خطاها، فراموشيها، و پشیمانیها، بیانگر آن هستند که قانونگذار باید فرا بشر باشد نه خود بشر؛ و جز خداوند کسی حق ندارد و نمیتواند برای بشر قانون عادلانه و راهگشا طراحي کند و شالوده روابط و مناسبات اجتماعی را که امروزه در قالب سازمانهای رسمی شکل میگیرد، تعیین کند (قرائتي، محسن، تفسیر نور، 27). 4ـ معطوف به رفتار بودن آیات قرآن: رفتار عبارت است از آن دسته از حالتها، عادتها، فعالیتها، کنشها، و واکنشهای به نسبت پایدار که از انسان سر میزند و متضمن کارهای بدنی آشکار و پنهان، اعمال فیزیولوژیک (مثل حرکات دستها و پاها) عاطفی و فعالیتهای عقلی است و همواره قابل مشاهده، اندازهگیری، ارزیابی و پیشبینی است (سيف، علي اکبر، تغییر رفتار و رفتار درمانی، نظریهها و روشها، 41؛ قليزاده، فرض الله، کلیات روانشناسی، 1، 37؛ ریموند، میلتن برگر، شیوههای تغییر رفتار، 11ـ12؛ محی الدین بناب، مهدي (ترجمه)، مقدمهای بر روانشناسی، 1، 41؛ شعاری نژاد، علی اکبر، درآمدی بر روانشناختی انسان، 24). یکی از مهمترین ابعاد وجودی بشر، رفتار و کردار اوست. قرآن مجید شخصیت آدمی را در سه مقوله (اعتقادات، اخلاق و رفتار) در نظر میگیرد. این سه عنصر شاکله و خمیر مایه وجود واقعی انسان را میسازند؛ براساس این اصل، رفتار چنان با شخصیت آدمي آمیخته است که میتوان گفت، هویت هر آدمی، برآیند مجموعۀ اعمال اوست، و اعمال و رفتار انسان بذرهاییاند که در خود میافشاند و خود همان بذرها میشود، از این رو اگر بگوییم هر فردی، معادل عملی است که انجام میدهد، سخنی به گزاف نخواهد بود، لذا خداوند فرزند نوح7 را «عمل غیر صالح» (هود/46) میخواند؛ نه فردی که عمل غیر صالح دارد (ر.ک. به: نجم/ 39 ـ41؛ زلزال/ 6 ـ 8؛ نمل/ 90؛ قصص/ 84 ؛ آل عمران/ 30 و بقره/ 284). از برخی آیات بر میآید که انسان با عمل و رفتار خود اتحاد دارد. مثلاً قرآن کریم افراد تبهکار را آتش گیره و مواد جهنم معرفی مینماید. Gيا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَF (تحریم/ 6). یعنی اینگونه افراد هرگاه کنشها و رفتارهای منفی و پست از خود بروز دهند ـ قرآن از آن به معصیت ياد میکند ـ اعمال آنها با تکرار و ممارست به ملکات تبدیل میشود و در روز قیامت به صورت جهنم ظهور میکند. در مقابل افرادی که رفتارهای مثبت و عالی ـ به تعبیر قرآن عمل صالح ـ از خود بروز میدهند، كارهاي آنها با تکرار و ممارست به ملکات فاضله تبدیل میشود و بهشت را میسازد، مانند اين آيه: Gفَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍF (واقعه/ 88 - 89). قرآن كريم رفتار شایسته و ناشایسته را گاه با بیان اوصاف کلی از قبیل صادقین، قانتین، مکذبین و... ارائه ميکند و گاه مصداقهای رفتار پسندیده و ناپسند را ميشمرد، مانند (بقره/177). گاهي هم پیامبر و... را مخاطب قرار ميدهد و عملی را از او ميخواهد يا زماني پیامبر و دیگر مؤمنان را از ارتکاب افعالی باز ميدارد. خدای سبحان رسالتهای رسول اکرم را تلاوت آیات بر مردم، آموزش کتاب و حکمت، و تزکیه نفوس ميداند. Gهُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ ...F (جمعه/ 2). جامع همه این رسالتها، «دعوت به سوی خدا» است که سر لوحه برنامه همه انبیای الهی است و روشهای آن در قرآن کریم تبیین شده است، مانند: Gادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُF (نحل/ 125). از ویژگیهای کتاب الهی جمع میان حکمت، موعظه و جدال احسن با تمثیل، تشبیه و نقل داستان در دعوت و تعلیم است؛ شيوهاي که در هیچ یک از کتب علوم عقلی و نقلی که مؤلفان و مصنّفان آنها تنها به ارائه براهین صرف و استدلال محض عقلی یا نقلی بسنده میکنند، مرسوم نيست. قرآن کریم افزون بر آن که برای نوع معارف برهان اقامه میکند، برای عمومی کردن فهم آنها و تجلّی آموزهها در رفتار فرد و جامعه، نیز مَثَل میزند. Gوَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَF (زمر/ 27). (جوادی آملی، همان، 39 ـ 40). بر این اساس قرآن کریم نمیتواند، مانند کتب علمی، تنها به تبیین مسائل علمی و جهانشناسانه بپردازد یا مثل کتب اخلاقی به اندرز بسنده کند یا همتای کتابهای فقهی و اصولی به ذکر احکام فرعی و مبانی آنها اکتفا کند و به طور کلی شیوههای رایج و معمول در کتب بشری را در پیش گیرد؛ بلکه روشهای ویژهای را بر میگزیند، به طوری که آموزههای آسمانی در گفتار و کردار آحاد جامعه اسلامی زمینی شود و تجلی خلیفه الهی بودن بشر عینیت يابد. برخی از شیوههای مذکور عبارت است از: 1) استفاده گسترده از تمثیل برای تنزّل دادن معارف سنگین و متعالی، که بحث آن گذشت. 2) بهرهگیری از شیوه جدال احسن و پایه قرار دادن پیشفرضهای مقبول خصم، در احتجاج با کسانی که در برابر اصل دین یا خصوص قرآن سرسختی نشان میدهند. 3) آمیختن «معارف و احکام» با «موعظه و اخلاق» و «تعلیم کتاب و حکمت» با «تربیت و تزکیه نفوس» و پیوند زدن مسائل نظری با عملی و مسایل اجرایی با ضامن اجرای آن؛ مانند این که پس از دستور روزهداری به هدف آن 4) گزینش صحنههای درسآموز تاریخی در تبیین قصهها: اين موضوع از شواهد روشنِ معطوف به رفتار بودن آیات قرآن کریم است. قرآن کریم کتاب تاریخ نیست تا وقایع نگارانه در هر قصّه آنچه را رخ داده است، بنگارد، بلکه تنها به بیان بخشهایی میپردازد که با هدف آن (هدایت) هماهنگ باشد. سپس آن را به عنوان سنت الهی (فلسفه تاریخ) بازگو میکند (همان، 48). 5) بیان مصداق و پرهیز از کلیگویی: در کتب علمی متعارف نیست که در مقام تبیین یک حقیقت، مصادیق آن ذکر شود، مثلاً در تعریف نیکی، نیکان معرفی شوند؛ اما قرآن کریم در آیات خود چنین شیوهای به کار برده است؛ مثلاً، در تبیین بِرّ و نیکی میفرماید: Gلَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَ...F (بقره/ 177). گاهی تبیین مصداق را در آیات دیگر میآورد؛ نه در آیه محل بحث، چنان که در آیه کریمه G... فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُF (زمر/ 17- 18) سخن از أحسن الأقوال است، ولي مصداق آن در جای دیگر Gوَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحاً وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَF (فصلت/ 33) تبیین شده است و یا در سوره مبارکه حمد ذکری اجمالی و کلی درباره نعمتیافتگان Gصِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ...F آمده است، اما در سوره مبارکه نساء مصداق مُنْعَمٌ عَلیهم G... مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَ...F. (نساء/69) تبیین شده است (جوادی آملی، همان، 50 ـ 51). 5ـ پویایی، حساسیت و موضعگیر بودن قرآن (برخورداری از ویژگی نفی و اثبات در ارایه مطالب و دیدگاهها): قرآن کریم، مانند برخی کتب متداول، مجمع اقوال نیست تا آرای مختلف را نقل کند، ولي بین آنها داوری نکند، بلکه نقلهای آن با همراه داوری است. از این رو اگر مطلبی را نقل کند و سخنی در ابطال و ردّ آن نیاورد، نشانه امضا و پذیرش آن است؛ چنان که از فرزند صالح حضرت آدم نقل میکند که تقوا معیار پذیرش عمل نزد خداست: Gقَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَF (مائده/27) و آن را ردّ نمیکند، از این رو این جمله در برخی روایات (نورالثقلین، 1، 615) و در کتب فقهی با عنوان «قول الله» مطرح است. در آیاتی دیگر پس از نقل گفته منافقان، آن را ابطال میکند Gيَقُولُونَ لَئِن رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لاَ يَعْلَمُونَF (منافقون/8). سخن منافقان این بود که خود را عزیز و مؤمنان را ذلیل میپنداشتند، اما خداوند بعد از نقل گفتار آنها، به بطلان آن پرداخت؛ چنان که قبلاً (منافقون/7) در ابطال کلام باطل آنان درباره محاصره اقتصادی مسلمانان و اِنفاق نکردن به همراهان رسول اکرم9 برای تفرّق آنان از اطراف پیامبر اکرم9 سخنی را نقل و نقد و ابطال کرد (جوادی آملی، همان، 45- 46). قرآن کریم بر اثر داشتن این ویژگی «قول فصل» نام گرفته است Gإِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ * وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِF (طارق/13-14). با مرور اجمالی آیات قرآن صدها سند روشن برای اثبات این اصل وجود دارد و این ویژگی ظرفیت قرآن را برای بهرهمندی در تعیین اصول، مبانی، خطمشیها و سیاستهای عمومی سازمانها بسیار استوار، عمیق و محکم ميسازد. 6ـ مرجعیت و نجات بخشی قرآن در شرایط بحرانی: پیامبر اکرم9 فرمود: «اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن» (کافی، 2، 598) «هرگاه فتنهها همچون شبهای سیاه بر شما روی کرد، به سراغ قرآن بروید» و فرمود «قرآن سفره مهمانی خداوند است، تا میتوانید از ضیافت او بهره بگیرید» (کنزل العمّال، 2356). اگر انسان به راهنما نیاز دارد، کتاب آسمانی، امام و راهنماست (انّ القرآن امام من الله (بحارالانوار، 65، 393)، اگر به معلم و مربی نیاز دارد، قرآن بهترین هدایت کننده است (بقره/2)، اگر جامعه به قانون و عدالت نیاز دارد، قرآن کتاب عدل و قانون است (وانّ القرآن... حکم عدل (بحار الانوار، 22، 315))، اگر به منطق و برهان نیاز دارد، قرآن قويترين برهان است Gقَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِن رَبِّكُمْF (نساء/174)، اگر به تذکر و موعظه نیاز دارد، قرآن وسیله تذکر و موعظه است Gقَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْF (یونس/57) اگر برای امراض روحی همچون حسد، تکبر، غرور، حرص، بخل، خودخواهی و ریا به دارو و درمان نیاز دارد، قرآن بهترین داروی شفابخش است (اسراء/82). حضرت امیر میفرماید: «عزتی است که شکست ندارد و حقی است که خوار نمیشود» (نهج البلاغه، خ198) و«تاریکیها جز با قرآن بر طرف نمیشود» (همان، خ 18). انسان معاصر و به تبع آن سازمانها و جوامع بشری هر روز با پیچیدگی و دشواریهای گستردهتري روبهرو میشوند و ناکار آمدي دانش و تجربه بشری در حل این مشکلها در حيطة حیات فردی و اجتماعی آشکار شده است، پس بشر راهی جز پناه بردن به قرآن کریم و طلب نور و روشنایی از آن برای خروج از بحرانها ندارد.
نتيجه بخشي از پيشفرضهاي مطالعاتي مديريتي قرآني عام است، مانند: الهي بودن، تحريف ناپذيري، حجيت ظواهر، جواز فهم و بخشي ديگر خاص است، مانند: فرا تاريخي بودن، هدايتگر بودن، اجتماعي بودن. هر دو گروه پيش فرضها در فهم مديريت قرآن نقش دارند.
پينوشت [1] قرآن کریم آیات فراوانی را به بیان ویژگیهای انسان اختصاص داده است. بعضی آیات وی را ستایش و دستهای نکوهش میکند. آیات گروه اول از او به خلیفه خدا روی زمین، برخوردار از ظرفیت علمی گسترده، امانتدار خدا، دارای کرامت و الهام شده به فجور و تقوا و داراي فطرت و موجودی ابدی یاد میکنند. آیات گروه دوم از او به موجودی ضعیف، عجول، قتور، فَخور، هَلوع، جَزوع، مَنوع، ظلوم و جَهول و... تعبیر میکنند (آملي، جوادي، تفسير موضوعی قرآن کریم، فطرت در قرآن، ص21). [2] در فهم معارف قرآن کریم نه بهرهمندی از فرهنگی خاص شرط است تا بدون آن رسيدن به اسرار قرآنی ممکن نباشد؛ نه تمدن ویژهای مانع است تا انسانها با داشتن آن مدنیّتِ مخصوص از لطایف قرآنی محروم شوند. یگانه زبانی که عامل هماهنگی جهان گسترده بشری است، زبان «فطرت» است که فرهنگ عمومی و مشترک همه انسانها در همه دورهها و مکانها است و هر انسانی به آن آشنا و از آن بهرهمند است و هیچ فردی نمیتواند بهانه بیگانگی با آن را در سر بپروراند. دست چپاول تاریخ به دامان پاک و پایههای استوار آن نمیرسد، زيرا خدای فطرت آفرین آن را از هر گزندی مصون داشته و فرموده است: Gفَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَْا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُF (روم/30) (جوادی آملی، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، ص 32-33). [3] اسلام قانونش را بر اساس توحيد بنا نهاده، و در مرحله بعد، اخلاق فاضله را پايه قوانین قرار داده است. آن گاه متعرض تمام اعمال بشر (فردي و اجتماع) شده و براى همه حكم جعل كرده است. در نتيجه هيچ چيزى كه با انسان ارتباط پيدا كند و يا انسان با آن ارتباط داشته باشد، نمانده است؛ مگر آن كه شرع اسلام در آن جاى پايى دارد. در نتيجه در اسلام جايى و مجالى براى حريّت به معناى امروزياش نيست.
منابع 1. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، تفسیر قرآن کریم، تنظیم و ویرایش: علی اسلامی، مرکز نشر اسراء، قم، 1378 ش. 2. ریموند میلتن برگر، شیوه های تغییر رفتار، مترجم: فتحی آشتیانی، علی و عظیمی آشتیانی، هادی، سمت، تهران، 1381 ش، چ اول. 3. سیف، علی اکبر، تغییر رفتار و رفتار درمانی، نظریه ها و روش ها، نشر دوران، تهران، 1379 ش، چ اول. 4. شعاری نژاد، علی اکبر، در آمدی بر روان شناختی انسان، آزاده، تهران، 1371 ش، چ اول. 5. عاملی، حر، وسائل الشیعه، تحقیق: مؤسسه آلالبیت، قم 1414 هـ . ق. 6. قلی زاده، فرض الله، کلیات روانشناسی، نشر احرار، تهران، بی تا، اول. 7. کلینی رازی، محمد، کافی (اصول)، تحقیق: غفاری، علیاکبر، بیروت، 1401 ق، چ چهارم. 8. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دار اِحیاء التراث، بیروت 1403 هـ . ق. 9. مقدمهای بر روانشناسی، ترجمه: محیالدینبناب، مهدی، دانشگاه پیام نور، تهران، 1378 ش، چ اول. 10. مودب، رضا، مبانی تفسیر قرآن، انتشارات دانشگاه قم، 1389، اول. 11. نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، مرکز برنامهریزی و تدوین متون درسی تفسیر قرآن کریم (آیات برگزیده)، برگزیده از تفسیر نور، قرائتی، محسن؛ تدوین دفتر نشر معارف، قم، 1385 ش. همو، تفسیر موضوعی قرآن کریم، فطرت در قرآن، تنظیم و ویرایش: محمد رضا مصطفی پور، مرکز نشر اسراء، قم، 1378 ش. منبع :مجله تخصصی قرآن ومدیریت |