loading...
مبین سایت جامع مدیریت
Mohammad Foroughi بازدید : 119 چهارشنبه 25 بهمن 1391 نظرات (0)

معيار‌هاي شايسته سالاري در اسلام( قسمت دوم)

نویسنده:قادر علی واثق/دانشجوی دکترای مدیریت دولتی

 

معيار‌هاي شايسته سالاري در اسلام( قسمت دوم)

قادر علی واثق: دانشجوی دکترای مدیریت دولتی

17- بينش سياسي

يکي از معيار‌هاي شياسته سالاري و شايستگي از نظر اسلام داشتن «بينش سياسي» است؛ يعني کسي که واجد بينش سياسي مي‌باشد شايستگي بيش‌تري براي مديريت سازمان و جامعه دارد تا افرادي که فاقد آن مي‌باشند. منظور از بينش سياسي با توجه به معناي ريشه سياست؛ يعني, تدبير امور جامعه73 قيام به اصلاح امور آن‌ها74 و دور انديشي،75 اين است که با شناخت دقيق مصالح افراد، سازمان‌ها و جامعه، به اصلاح آن‌ها قيام نموده تا بتواند از اين طريق در شرايط و موقعيت‌هاي مختلف امور آن‌ها را به طور مناسب‌تر و شايسته‌تر تدبير و مديريت کند. به اين ترتيب مي توان گفت که «سياست از لوازم اجتناب ناپذير مديريت است و تنها کسي مي‌تواند به طور شايسته از عهده اداره‌ي گروه، سازمان و حکومت برآيد که بينش سياسي داشته باشد.76 لازم به ياد آوري است که بينش سياسي متفاوت از معيارهاي‌هاي ديگري مانند « علم » و « بصيرت » مي‌باشد؛ زيرامنظور از علم همانگونه که گفته شد، قوانين و مقررات موجود مي‌باشد يا منظور از بصيرت همانطوري که گفته شد، نوري است که خداوند بوسيله کسب معنويت در اذهان افراد قرار مي‌دهد. اما منظور از بينش سياسي آن چيزهاي نيست که در لايه‌هاي کتاب‌ها يا قوانين و مقررات ديده مي‌شود يا از جانب خداوند در اذهان افراد الهام مي‌شود؛ بلکه منظور از آن درک و فهم نکته‌هاي بسيار حياتي و پيچيدة است که از طريق نگاه جامع و نظام‌مندو تجزيه و تحليل مجموعة پديده‌هاي سياسي و اجتماعي با توجه به حوادث گذشته، حال و آينده به دست مي‌آيد. اين که در روايات آمده است: « العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس »77 اشاره به همين بينش سياسي دارد. حضرت علي(ع) در اين باره مي‌فرمايد:

1- من حسنت سياسته دامت رياسته؛ کسي که بينش سياسي خوبي داشته باشد، رياستش تداوم مي‌يابد.78

2- آفة الزعماء ضعف السياسة؛ آفتي که زعما و متصديان رهبري را تهديد مي‌کند ضعف بينش سياسي است.79 بنابراين، از اين مباحث اين واقعيت به دست مي‌آيد که يکي از معيارها داشتن « بينش سياسي » است و کساني که واجد آن باشد، از شايستگي بيش‌تري بر خوردار هستند.

8- اخلاق نيکو

يکي از معيار‌هاي شايستگي از نظر اسلام «حسن الخلق» است. براي حسن خلق دو معنا ذکر شده است:

• ملکة ثابت در نفس که صدور کار‌هاي که از نظر عقلا و شرع نيکو هستند را تسهيل مي‌کند80

• خوش برخورد بودن81

منظور از حسن خلق به عنوان يکي از معيار‌هاي شايستگي، معناي دوم آن است نه معناي اول. با توجه به معناي دوم است که امام صادق(ع) در پاسخ شخصي که از او خواسته بود تا حسن خلق را براي او تعريف کند، مي‌فرمايد:

تُلينٌ جانبک، و تطيب کلامک و تلقي اخاک ببشر حسن؛ با مردم با فروتني برخورد کني، سخنت عطر آگين باشد، و بابرادر ديني خود با چهرة باز و بشاش ملاقات نمايي82 يا پيمغبر اکرم 0ص) در مورد کسي که چهار بار از آن حضرت تقاضاي تعريف دين را کرده بود، بار اول، بار دوم و بار سوم مي‌فرمايد: دين؛ يعني، حسن الخلق و بار چهارم مي فرمايد: دين؛‌ يعني، اين که در برخورد عصباني نشوي.83 اين ذکر خاص پس از عام در سخن پيغمبر اکرم به اين معني است که دين؛ يعني، همان برخورد نيکو با ديگران به طوري که اگر کسي بر خورد شايسته با ديگران نداشته باشد، اصل وجود دين او مورد ترديد قرار مي‌گيرد.

همانگونه که ذکر شد يکي از معيارهاي شايستگي حسن خلق است؛ يعني، افرادي که داراي حسن خلق بوده و خوش برخورد هستند نسبت به افرادي ديگري که فاقد آن ويژگي هستند، شايستگي بيشتري دارند که مسؤليت و مديريت سازمان و جامعه را بعهده گيرند؛ زيرا مديران با برخورد شايسته و بايستة خود بهتر مي‌توانند مديريت کنند ؛ يعني، ديگران را به کار گيرند. انبياء و اولياء ( ع ) در طي رسالت که داشتند خوش برخوردترين افراد با همة افراد جامعه بوده و بخصوص پيامبر ( ص ) با برخورد شايسته شان توانست « آن مردم نيمه وحشي و تند خو و بد اخلاق و پراکنده را به خود جذب کند و از آن‌ها امتي متحد و نيرومند و نمونه بسازد. »84 و اين سيره پيامبر اکرم (ص) مي‌تواند الگوي خوبي « و لکم في رسول الله اسوة حسنة »85 براي شيوه برخورد مديران با مراجعه کنندگان باشد که با آنان برخورد شايسته و مناسب کنند. لازم به ياد آوري است که امروزه « خوش بر خوردي » يکي از عوامل موفقيت سازمان بخصوص سازمان هاي تجاري و بازارگاني شمرده شده که از طريق جذب افراد خوش اخلاق وخوش بر خورد براي فروش وبازاريابي سودهاي کلاني را عايد سازمان مي‌کنند. از نظر قرآن کريم عمده‌ترين عامل جاذبة پيامبر برخوردهاي خوب و شايستة او بود. چنانچه مي‌فرمايد:« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ؛ پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سخت‌دل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى‏شدند.»86

از عبارت « فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ » استفاده مي‌شود که « نرم خويي و خوش برخوردي » يک ويژگي است که قابل تعليم و تعلم و دادن گرفتن از ناحيه مدير مافوق ( خداوند ) مي‌باشد. خداوند اين مرحمت و لطف را نسبت به پيغمبراکرم ( ص ) داشته؛ و او نيز با اختيار خود اين گونه مهربان و خوش برخورد شده است؛ لذا خدا وند در ادامه آيه شيوة برخورد با افراد تحت مديريت را به پيغمبر اکرم مي‌آموزد: « فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ؛ پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن.»87 ؛ يعني، اي پيغمبر اگر در کارهاي سياسي و اجتماعي از آن‌ها کوتاهي ديدي و با تو همکاري صادقانه نداشتند، بازهم شما حق نداريد که با آن‌ها بر خورد تندي دشته باشي. گذشته‌ها را ناديده بگير و نسبت به آينده تلاش کن از طريق شور و مشاوره به آن‌ها شخصيت داده و رفتار آن‌هار اصلاح کني. بنا بر اين، يکي از معيارهاي شايستگي افراد که بايد در امر گزينش سازمان به طور جدي مورد توجه مديران و دولت مردان قرار گيرد، حسن خلق؛ يعني، خوش برخوردي است. اين ويژگي همانگونه که در اولياء و انبياء به صورت بسيار بر جسته وجود داشته و چه بسا با اخلاق نيکو و برخوردهاي شايستة شان، افرادي بسياري را جذب اسلام کردند، در مديران جامعة اسلامي نيز بايد مورد عنايت قرار گيرند. با مطالعه سيرة آن بزرگواران، نمونه‌‌هاي بسياري را مي‌توان در تاريخ اسلام يافت که هدايت افراد انساني از طريق اخلاق نيکو رخ داده است که از ذکر آن‌ها در اين جا صرف نظر مي‌شود.

9- رفق و مدارا

يکي از معيار هاي شايستگي « رفق و مدارا » است. منظور از رفق و مدارا « نرمش در برخورد با ديگران » مي‌باشد.88 البته لازم به ياد آوري است که رفق و مدارا تنها يک موضوع اخلاقي به معناي ملايمت در بر خورد با ديگران نمي‌باشد؛ بلکه به يک هدف بزرگتري؛ يعني، رهنمود سياسي و حکومتي نيز اشاره دارد. آيات و رواياتي بسياري در بارة رفق و مدارا به عنوان يک موضوع حکومتي و مديريتي وجود دارند که در اين جا به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود:

قال علي ( ع ): نعم السياسة الرفيق؛ سياست مبتني بر رفق خوب سياستي است.89

قال الصادق ( ع ): من کان رفيقا في امره نال مايريد من الناس؛ کسي که سياست رفق و مدارا را در کارهايش به کارگيرد، هرچه از مردم بخواهد به آن نايل مي‌آيد.90 در قرآن کريم نيز همانگونه که ذکر شد، با توجه به همين معناي رفق و مدارا، خطاب به پيغمبر اکرم مي‌فرمايد: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ؛ پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى‏شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن.91 لازم به ياد آوري است که رفق و مدارا در مجموعة سلسله مراتب که در اسلام وجود دارند مشاهده مي‌شود. همانگونه که گفته شد، اين سلسله مراتب در اسلام از خداوند بزرگ شروع شده و با انبياء و اولياء و ولي فقيه ادامه پيدا کرده و با مجموعة تحت مديريت فقيه خاتمه پيدا مي‌کند.92 از خداوند که در رأس سلسله مراتب قرار دارد، در دعاي جوشن کبير، به عنوان « رفيق » ياد شده است؛ يعني، کسي که بسيار اهل رفق و مدارا است: اللهم اني اسئلک باسمک يا شفيق يا رفيق.93 انبياء از نظر سلسله مراتب اسلامي پس از خداوند قرار داشته و اهل رفق و مدا را هستند. چنانچه پيغمبر اکرم مي‌فرمايد: انا اٌمرنا معاشرالانبياء بمدارات الناس کما امرنا باداء الفرائض؛‌ ما گروه انبياء از جانب خداوند مأموريت داريم که با مردم مدارا کنيم همان گونه که مأموريم واجبات الهي راانجام دهيم.94

با توجه به مطالب که ذکر شد، مي‌توان گفت که رفق و مدارا يکي از معيارهاي شايسته سالاري مي‌باشد؛ يعني، افرادي که اين ويژگي را داراست، نسبت به کساني که فاقد آن هستند؛ يعني، با ديگران با سختي، خشونت و تندي برخورد مي‌کنند، شايستگي بيش‌تري براي تصدي امور سازمان و جامعه را دارند.

10- قاطعيت

يکي از معيارهاي شايستگي و شايسته سالاري، قاطعيت است. منظور از قاطعيت اين است که کسي در ادارة سازمان و افراد تحت مديريت خود و همچنين در تصميم‌گيري قاطع بوده و هيچ‌گونه ضعف و ترديدي از خود نشان ندهد. به عبارت ديگر، منظور از قاطعيت در اين جا اين است که وقتي تمامي جوانب قضايا مورد بررسي قرار گرفتند، آنچه را که تصميم گرفت «‌ و صلاح تشخيص داد بايد قاطعانه انجام دهد »،95 ازنظر اسلام کسي که اين ويژگي را داشته باشد نسبت به کساني که فاقد آن است، براي تصدي امور شايستگي بيشتري دارد. براساس همين ويژگي و معيار، حضرت علي ( ع ) در نامة خود به مالک اشتر توصيه مي‌کند که براي قضاوت افرادي را برگزينند که قاطع باشند: « و اصرمهم عنداتضاح الحکم؛ و قاطع‌ترين آن‌ها را هنگامي که حکم معلوم شد انتخاب کن »96. آية شريفة مي‌فرمايد: اذا عزمت فتوکل علي الله. بر اساس اين توصيه‌ي امام و آية شريفه کسي در حکومت اسلامي شايستگي قضاوت و ادارة جامعه را دارد که قاطع باشد؛ يعني، وقتي براي او معلوم شد، چگونه حکم کند يا چگونه امور جامعه را اداره کند، جوسازي‌ها او را دچار وسوسه و ضعف در تصميم گيري نکند، بلکه بدون هيچ ملاحظة و با قاطعيت کامل در امر قضاوت رأي خود را صادر نموده يا تصميمات خود را به اجرا بگزارد.

لازم به ياد آوري است که اين قاطعيت هيچ‌گونه منافاتي با رفق و مدارا که قبلا مورد برسي قرار گرفت، ندارد؛ زيرا در اسلام همانگونه که ذکر شد،‌ هم قاطعيت شرط مديريت است و هم رفق و مدارا. به بيان ديگر، « مدير شايسته کسي است که هم نرمش داشته باشد و هم برش داشته باشد. هم « اشداء علي الکفار » باشد و هم « رحماء بينهم » باشد. هم در برخورد، نرم، ملايم و پر حوصله باشد و هم در تصميمگيري، قاطع و بٌرّا باشد.

10- انتقاد پذيري

يکي از معيارهاي شايستگي « انتقاد پذيري » است. منظور از انتقاد پذيري اين است که « مدير بايد به همکاران و افراد تحت مديريت خود اجازة انتقاد بدهد و انتقاداتي که به شيوه مديريت و اقدامات او مي‌شود، بادقت و انصاف و حوصيله‌مندي ملاحظه و مطالعه کند و اگر ديد که انتقاد وارد است به اشتباه خود اعتراف و حرکت خود را تصحيح کند. »97

حضرت علي ( ع ) با توجه به اين که ما او را معصوم و بري از هرگونه خطا و اشتباه مي‌دانيم؛ به افراد تحت مديريت خود توصيه مي‌کند که اگر انتقاداتي بر کارهاي او وارد است بدون کوچک‌ترين دغدغه مي‌توانند آن را بيان کنند و مطمئن باشند که من از کسي، به خاطر انتقاداتي که از عملکرد من دارد نمي‌رنجم. چنانچه مي‌فرمايد: فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يعْرَضَ عَلَيهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يكْفِي اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي؛ با من به گونة که با جباران و گردنکشان سخن مي‌گويند سخن نگوييد و انتقاداتي راکه‌ از افراد عصباني پنهان مي‌کنند از من پنهان نسازيد، و با من با تملق و چاپلوسي رفتار نکنيد و نپنداريد که اگر انتقاد درستي به من داشته باشيد پذيريفتن آن بر من دشوار است، و گمان مبريد که من از شما درخواست بزرگ نمودن خود را دارم؛ زيرا کسي که شنيدن سخن حق و عدل بر او دشوار و سنگين مي‌آيد عمل کردن به حق وعدل بر او دشوارتر است. پس، از گفتار حق و مشورت به عدل خو داري نکنيد. زيرا من نزد خود برتر نيستم از آنکه خطا کنم، و از خطا در کارخويش ايمن نيستم مگر که خداوند کفايت کند مرا از آنچه او مالک‌تر است به آن ازمن.98

همانگونه که ملاحظه مي‌شود امام ( ع ) با وصف اين که معصوم است، از مردم مي‌خواهد که اگر در حکومت او کاري را ناحق تشخيص دادند بي‌پروا انتقاد کنند و سخصيت سياسي و معنوي او مانع از انتقاد آن‌ها نباشد، و بدين ترتيب، مي‌خواهد انديشة نقد و ژرف‌نگري در اعمال مسؤولان نظام اسلامي را به عنوان يک معيار مهم شايستگي در مردم مسلمان بيدار کرده و عملا انتقادپذيري را در مديريت‌هاي اسلامي رايج گرداند.

11.تغافل

يکي از معيارهاي شايسته سالاري و شايستگي « تغافل » است. تغافل از ريشة « غفلت » است. غفلت ضد آگاهي و به معناي غافل بودن و ناآگاه بودن است. از نظر روايات اسلامي غفلت در مسايل فردي و اجتماعي از رذايل اخلاقي مي‌باشد. غفلت و ناآگاهي زيانبارترين دشمن انسان است. هيچ دشمني به اندازة غفلت و بي‌خبري صدمه نمي‌زند. بسياري از عقب ماندگي کشورها و يا جنگ‌هاي داخلي در آن‌ها ريشه در همين اصل دارد. حضرت علي ( ع ) در اين باره مي‌فرمايد: « الغفله اضرالاعداء؛ غفلت زيانبارترين دشمنان است.»99 به اين ترتيب بايد از غفلت و ناآگاهي در رابطه با مسايل مختلف فردي و اجتماعي و بخصوص در رابطه به مديريت به عنوان يکي از مهمترين مسايل اجتماعي اجتناب ورزيد.

برخلاف غفلت « تغافل »؛ يعني، تظاهر به غفلت و خود را نا آگاه نشان دادن100 در برخوردهاي اجتماعي نه تنها عيب نيست؛ بلکه يک هنر نيز هست، به ويژه در مديريت يک امر ضروري و اجتناب ناپذير به حساب مي‌آيد. حضرت علي ( ع ) در اين باره مي‌فرمايد: « اشرف اخلاق الکريم تغافله عما يعلم؛‌ شريف ترين صفات شخص بزرگوار تظاهر او به غفلت از چيزي استکه مي‌داند.»101 حضرت در مورد ديگر مي‌فرمايد: « من اشرف افعال الکريم غفلته عما يعلم؛ يکي از شريف ترين کارهاي شخص بزرگوار غفلت نمودن اوست از چيزي که مي‌داند.»102 اصولا تغافل نه تنها يکي از معيارهاي شايستگي و همچنين يکي از ويژگي‌هاي انسان بزرگوار است؛‌ بلکه از آنجا که طبيعت زندگي در اين جهان آميخته با درد و رنج است، تغافل يکي از ضروريات زندگي اين دنيا به حساب مي‌آيد. اساسا اگر داروي تغافل در زندگي مورد استفاده قرار نگيرد، زندگي گوارا نيست؛ لذا حضرت علي ( ع ) مي‌فرمايد: « من لم يتغافل عن کثير من الامور تنغصت عيشته؛‌ کسي که در بيساري از کارها تغافل نکند زندگي بر او ناگوار مي‌گردد. »103

سؤال که در اينجا مطرح مي‌شود اين است که تغافل چگونه يکي از معيارهاي شايستگي در سازمان و مديريت به حساب ميآيد؟ جواب اين است که به دو دليل تغافل از معياري‌هاي شايستگي به حساب مي‌آيد؛ يعني، مدير با تغافل مي‌تواند دو کار مهمي انجم دهد:

• جرأت برخورد با مشکلات

در اين جهان هيچ‌کاري، به ويژه کارهاي سازماني و اجتماعي، بدون مشکلات نمي‌باشد. مدير با استفاده از اصل تغافل مي‌تواند اين مشکلات را نا چيز شمرده و به خود جرأت و جسارت برخورد با مشکلات و ادامة کار در سختي‌ها را بدهد؛ لذا حضرت علي ( ع ) در اين باره مي‌فرمايد: « ان العاقل نصفه احتمال و نصفه تغافل؛ شخص غاقل نيمي از او صبر و تحمل و نيم ديگر او تغافل است. »104 بر اساس فرمايش امام موفقيت انسان درگيرو دو چيز است يکي صبر و مقاومت در برابر مشکلات و سختي‌ها وديگري،‌تغافل مي‌باشد.

• سالم سازي فضاي برخوردها

از يک طرف در هر سازمان رسمي يک سازمان غير رسمي شکل مي‌گيرد و اين امر مي‌موجب شود که ميان اعضاي سازمان چند دستگي ايجاد شود و هر چند نفر بر محوري يک نفر که از ويژگي‌هاي ممتازي - چه مثبت يا منفي – برخوردار است، دور مي‌زنند. از طرف ديگر، ميان اعضاي سازمان بر اساس منافع يا فرصت‌ها و تهديدهاي که در سازمان مشاهده مي‌کنند، تعارض بوجود مي‌آيد. مديري که مسؤليت سازمان را بعهده دارد اگر به صورت اشکار از هريکي از اين گروه‌هاي موجود در سازمان حمايت کند، در واقع به آتش اختلاف و درگيري‌هاي بي مورد و کم اهميت و وقت کش و اعصاب خورد کن سازمان دامن زده است؛ لذا او مي‌تواند با استفاده از اصل تغافل جلوي اين تعارضات و اختلفات را گرفته و از اين طريق فضاي سازمان را تبديل به يک فضاي آرام و خالي از تنش نموده و در نهايت مي‌تواند فرصت بيش‌تري پيدا مي‌کند تا به کارهاي اساسي خود بپردازد. بر اين اساس است که حضرت صاد ق ( ع ) مي‌فرمايد: « صلاح حال التعايش و التعاشر ملإ مکيال ثلثاه فطنة و ثلثه تغافل؛‌ فضاي معيشت و معاشرت در صورتي سالم و صالح مي‌شود که مانند پيمانه‌اي با دو سوم زيرکي و يک سوم تغافل پرگردد. »105

خلاصه اين که يک مدير با هراندازه توانايي و شايستگي که داشته باشد، نه مي‌تواند با همة نقاط ضعف همکاران خود برخورد کند و نه مي‌تواند همة ضعف‌هاي آنان را ناديده بگيرد؛ زيرا اگر بخواهد با همة ضعف‌هاي ريز و درشت افراد تحت مديريت خود برخورد کند، بي‌همکار مي‌ماند و اگر همة خلاف‌ها و ضعف‌هاي آن‌ها را ناديده بگيرد مديريت ممکن نيست. بنابر اين، مقتضاي عقل و تدبير اين است که مدير زيرکي و تغافل را به گونة با هم بياميزد که غلبه با زيرکي باشد و، در عين حال، از تغافل هم غافل نماند.106

12-ايجاد اميد واري

يکي از معيارهاي شايستگي « ايجاد اميد واري » است. منظور از ايجاد اميد واري اين است که فرد هم خود اميدوار باشد و هم ديگران را به تحقق اهداف اميد وار کند. کساني که از اين ويژگي برخوردار باشد نسبت به کساني ديگري که فاقد آن است، شايسته ترند؛ ‌زيرا اميد و آرزو موتور و محرک چرخ‌هاي زندگي انسان در ابعاد اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي است. آرزو يکي از بزرگترين نعمت‌هاي الهي است که اگر اين نعمت از انسان گرفته شود جنب و جوش و تلاش از او سلب مي‌شود و رخوت و سستي او را احاطه مي‌کند و سرانجام چرخ زندگي از حرکت باز مي‌ايستد.107 پيغمبر اکرم (ص ) در اين باره مي‌فرمايد: « الامل رحمت لامتي و لولا الامل ما رضعت والده ولدها و لا غرس غارس شجرا؛ آرزو براي امت من رحمت است. اگر آرزو نبود هيچ مادري فرزندش را شير نمي‌داد و هيچ کس درختي نمي‌کاشت. »108 اميد نقش اول را در کار و تلاش انسان در زندگي ايفا مي‌کند به طوري که اگر او اين عنصر را در زندگي اش از دست بدهد، هيچگاه زير بار کار نرفته و تلاش نخواهد کرد. اينک توجه شما خوانندگان عزيز را به دستان از حضرت عيسي ( ع ) در بارة نقش « اميد » در زندگي انسان جلب مي‌کنم:

روزي حضرت عيسي ( ع ) پير مردي را که با بيل سخت مشغول زير و رو کردن خاک بود، تماشا مي‌کرد. حضرت عيسي اين تلاش را مرتبط با آرزوي پيرمردي در آستانة مرگ دانست. حضرت براي اين که نظريه خود را به بوتة آزمايش بگزارد، از خداوند خواست که آرزو را از او بگيرد. بلافاصله پس از اين دعا ملاحظه کرد که پير مرد بيل را بر زمين نهاد و دراز کشيد . مدتي گذشت و پير مرد هنوزمشغول استراحت بود. دوباره حضرت دعا کرد که خدايا آرزو را به او باز گردان. باز بلافاصيله پس از اين دعا ديد که پير مرد از جا برخاست و مشغول کار شد. حضرت عيسي براي اين که پاسخ اين آزمايش جالب را از زبان خود پيرمرد بشنود، جلو آمد و از او پرسيد: دليل اين که ساعتي قبل بيل را بر زمين نهادي و دراز کشيدي وپس از گذشتي زمان دوباره مشغول کار شدي چيست؟ پيرمرد گفت: در حالي که مشغول کار بودم اين فکر برايم پديد آمد که تاکي کار مي‌کني در حالي که پيرمردي هستي در آستانة مرگ؟ اين بود که يأس بر من مستولي شد و لذا بيل را انداختم و دراز کشيدم. پس از مدتي فکر ديگري در ذهنم خطور کرد، ديدم دارم با خود مي‌گويم به خدا تا زنده هستي براي تأمين زندگي چارة جز کار کردن نداري؛ لذا بود که دوباره سراغ بيلم رفتم و مشغول کار شدم.109

بنا براين يک مدير شايسته مديري است که هم خود به تحقق هدف اميدوار باشد و هم بتواند افراد تحت مديريت خود را در نيل به مقصود اميدوار سازد. لازم به ذکر است که هرچه عنصر اميد بهتر و قويتر در مديريت به کار گرفته شود در صد احتمال تحقق هدف بالاتر مي‌رود. بر همين اساس است که خداوند بزرگ به عنوان شايسته ترين و بالاترين مقام مديريتي در عالم هستي به افراد تحت مديريت خود دستور مي‌دهد که هيچ گاه از رحمت و عنايت او مأيوس نشوند: « قُلْ يا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا؛ بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏روى روا داشته‏ايد از رحمت‏خدا نوميد مشويد .در حقيقت‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد ».110 در سلسله مراتب مديريت اسلامي پس از خداوند، انبياء الهي قرار دارند که آن‌ها نيز هيچگاه يأس، نااميدي و سستي را در هيچ صحنة از خود نشان ندادند چنانچه در قرآن کريم آمده است: وَكَأَين مِّن نَّبِي قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يحِبُّ الصَّابِرِينَ؛ و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او توده‏هاى انبوه كارزار كردند و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد سستى نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم [دشمن] نگرديدند و خداوند شكيبايان را دوست دارد.111 بر اساس آيات و روايات يکي از معيارهاي شايستگي اين است که هم مديران خود شان اميدوار باشند و هم بذر اميد را در ذهن ديگران کاشته و آن را آب‌ياري نموده و رشد و توسعه دهند.

13-صبر و استقامت

يکي از معيارهاي شايسته سالاري و شايستگي « صبر و استقامت در راه هدف » است؛ يعني،‌کسي که در راه رسيدن به اهداف مقاوم‌تر است، نسبت به افرادي که فاقد اين ويژگي مي‌باشند، از شايستگي بيش‌تري برخوردار است. بر همين اساس است که حضرت علي ( ع ) و حضرت عيسي ( ع ) صبر را يکي از بزرگترين عامل براي رسيدن به خواسته‌ها و اهداف مي‌دانند. چنانچه حضرت علي ( ع ) مي‌فرمايد: « الصبر في الامور بمنزله الرأس من الجسد فاذا فارق الرأس الجسد فسد الجسد،‌ و اذا فارق الصبر الامور، ‌فسدت الامور؛‌ نقش صبر در کارها همچون نقش سر در بدن است. همان طور که با جدا شدن سر از بدن، بدن فاسد مي‌شود وقتي صبر را از کارها جدا کنيم کارها تباه مي‌شوند. »112

حضرت عيسي ( ع )‌مي‌فرمايد: « انکم لاتدرکون ما تحبون الا بصبرکم علي ما تکرهون؛‌ تحقيقا شما نمي‌توانيد به آنچه دوست داريد برسيد مگر در صورتي که بر آنچه دوست نداريد صبر و مقاومت کنيد. »113 همانگونه که ملاحظه مي‌شود بر اساس اين دو حديث صبر و استقامت يکي از بزرگترين عامل است که به وسيلة آن مي‌توان کارها زا به سرانجام رسانده و به اهداف فردي، سازماني و اجتماعي دست يافت و کساني که از اين ويژگي بر خوردار باشد، شايستگي بيش‌تري دارند.

براساس همين معيار است که مي‌توان گفت پيغمبر اکرم ( ص ) پس از خداوند بزرگ شايسته‌ترين مدير در تاريخ بشر تلقي مي‌شود؛ زيرا او مقاوم ترين مدير در طول تاريخ جامعة انساني است. چنانچه آن حضرت در پاسخ عموي شان ابوطالب که خواستة مردم قريش را - مبني بر اين که محمد (ص )‌ بايد از تبليغ دين جديد دست بردارد - به او ابلاغ کرده بود، فرمود: « والله يا عماء لو وضعوا الشمس في يميني والقمر في شمالي علي ان اترک هذا الامر حتي يظهره الله او اهلک فيه ماترکته؛ عمو جان به خدا سوگند،‌ هر گاه افتاب را در دست راست من، و ماه را در دست چپ من قرار دهند ( يعني سلطنت تمام عالم را در اختيار من گذارد ) که از تبليغ آئين و تعقيب هدف خود دست بردارم، هرگز برنمي‌دارم و هدف خود را تعقيب مي‌کنم تا بر مشکلات پيروزآيم، و به مقصد نهائي برسم؛ و يا در طريق هدف جان بسپارم. »114 به يقين مي‌توان گفت که اگر مقاومت و هدفمندي پيغمبر اکرم و پشت‌گرمي حضرت خديجه ( س ) و همکاري صادقانه و فداکارانه حضرت علي ( ع ) در اوايل ظهور اسلام نبود، اسلام پا نمي‌گرفت و به فتح‌هاي بزرگ دست نمي‌يافت؛ مثلا، اگر حضرت خديجه همسر بزرگ رسول خدا همان نقشي را با پيغمبر اکرم بازي مي‌کرد که « عايشه » همسر ديگري پيغمبر اکرم با حضرت علي ( ع ) بازي کرد، باز هم رسول خدا در اجراي برنامه‌ها و دستيابي به اهدافش موفق نمي‌شد. آيا اگر همان رفتاري را که « ابوجهل » عموي پيغمبر در قبال آن حضرت انجام داد، حضرت علي ( ع ) پسر عموي آن حضرت انجام مي‌داد، باز هم پيغمبر در کارها و برنامه هايش موفق نمي‌شد. نگارنده به اين باور است که اين امر امکان نداشت و در آن صورت پيغمبر اکرم به توفيقات چمگيري دست پيدا نمي‌کرد؛ زيرا زن در موفقيت‌هاي مرد و بخصوص در پيروزي‌هاي سياسي و اجتماعي او نقش حياتي دارد. اين گفته در ميان صاحب نظران معروف است که که در طول تاريخ زندگي بشر، پشت سر هر مرد موفق يک زن برجستة وجود داشته است. در هر حال اين گروه کوجک اوليه و در عين حال صبور و مقاوم که شامل رسول خدا، حضرت خديجه و حضرت علي ( ع ) مي‌شد، در استحکام ريشه‌هاي اسلام و توسعه و گسترش آن و همچنين در شکل‌گيري و انسجام گروه‌ها و هسته‌هاي اوليه اسلامي نقش بسيار برجسته و مهمي داشته اند. البته هم تجربه و هم تحقيقات نشان مي‌دهد که ايجاد اين زير ساخت‌ها براي موفقيت در کارهاي بزرگ ضروري به نظرمي‌رسد. حضرت آيت الله مکارم در اين باره مي‌فرمايد: براى انجام كارهاى مهم اجتماعى مخصوصا ايجاد يك انقلاب وسيع و گسترده در تمام شؤون زندگى قبل از هر چيزى يك نيروى صبور و مصمم انسانى لازم است كه با اعتقاد راسخ، و آگاهى كامل، و تعليمات لازم فكرى و فرهنگى، و پرورشهاى اخلاقى، براى اين كار ساخته شده باشد. و اين دقيقا كارى بود كه پيغمبر اسلام ( ص )، در مكه در سال‌هاى نخستين بعثت، بلكه در تمام دوران عمرش انجام داد، و به همين دليل و به خاطر وجود همين زير بناى محكم، نهال اسلام به سرعت نمو كرد، و جوانه زد، و شاخ و برگ آورد. »115 در تاريخ‌هاي انبيايي گذشته نيز شکل‌گيري گروه‌هاي صبور، مصمم و منسجم در پيروزي آن‌ها بسيار مهم تلقي شده است. مثلا طالوت وقتي که اداره مملکت و فرماندهي سپاه را به عهده گرفت، قوم بني اسرائل را به مبارزه با دشمني که همه چيز آن‌ها را به خطر انداخته بودند دعوت کرد. حضرت طالوت به آن‌ها براي شرکت در جنگ سه شرط 0( يا آزمون ) را تعيين کرد: اول اين که تنها كسانى با من حركت كنند كه تمام فكرشان در جهاد باشند؛ يعني، صبور و مقاوم باشند و آنهايي كه بنائى نيمه‏كاره يا معامله‏اى نيمه تمام و امثال آن دارند يا احساس ضعف مي‌کنند در اين پيكار شركت نكنند. قوم بني اسرائل اين سخن طالوت را ناديده گرفته و جمعيتى به ظاهر زياد و نيرومند جمع شدند و به جانب دشمن حركت كردند. دوم اين که از آبي که در مسير شما قرار دارد ننوشيد؛ يعني، به زودي در مسير خود به رود خانة مي‌رسيد خداوند بوسيله آن شما را آزمايش مى‏كند كسانى كه از آن بنوشند و سيراب شوند از من نيستند و آنهايي كه جز مقدار كمى ننوشند از من هستند! همين كه چشم آن‌ِها به نهر آب افتاد خوشحال شدند و به سرعت خود را به آن رسانيدند و سيراب گشتند. تنها عده معدودى بر سر پيمان باقى ماندند.116 طالوت متوجه شد كه لشكر او از اكثريتى ضعيف بى اراده و سست عهد و اقليتى از افراد با ايمان و صبور و مقاوم تشكيل شده است از اين رو اكثريت بى انضباط و نافرمان را رها كرد و با همان جمع قليل با ايمان و صبور از شهر بيرون آمد و به سوى ميدان جهاد پيش رفت. سوم سپاه كوچك" طالوت" از كمى نفرات متوحش شده به طالوت گفتند ما توانايى در برابر اين سپاه قدرتمند را نداريم « فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ»117. اين جمله به خوبى نشان مى‏دهد كه همان گروه اندك كه از آزمايش تشنگى سالم به در آمدند همراه او حركت كردند، ولى همان‌ها نيز وقتى فكر كردند كه به زودى در برابر ارتش عظيم و نيرومند جالوت قرار مى‏گيرند فريادشان از كمى نفرات بلند شد و اين سومين مرحله آزمايش بود.118 در نهايت تنها گروه كوچك‏ترى از اين گروه اندك؛ اما در عين حال گروه مؤمن، مصمم، منسجم و صبور اعلام آمادگى و وفادارى كامل كردند، چنان كه قرآن در ادامه اين آيه مى‏فرمايد: آنهايي كه ايمان راسخ به رستاخيز داشتند و دل‌هاي‌شان از محبت خدا لبريز بود، از زيادى و نيرومندى سپاه دشمن و كمى عده خود نهراسيدند، با كمال شجاعت به طالوت گفتند: تو آنچه را صلاح مى‏دانى فرمان ده ما نيز همه جا همراه تو خواهيم بود و به خواست خدا با همين عدد كم با آن‌ها جهاد خواهيم كرد،119 چه بسا جمعيت‌هاى كم كه به اراده پروردگار بر جمعيت‌هاى زياد پيروز شدند و خدا با استقامت كنندگان است. « قالَ الَّذِينَ يظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ».120 اين جمله به خوبى نشان مى‏دهد كسانى كه ايمان راسخ به روز رستاخيز داشتند به بقيه هشدار دادند كه نبايد به" كميت" جمعيت نگاه كرد، بلكه بايد" كيفيت" را در نظر گرفت، زيرا بسيار شده كه جمعيت كم از نظر نفرات، اما با كيفيتى بالا، از جهت ايمان، اراده، صبر، تصميم و متكى به عنايات الهى به اذن اللَّه بر جمعيت‌هاى انبوه پيروز شدند.

طالوت با آن عدة كم اما مؤمن، مجاهد، و صبور آمادة كارزار شد، آن‌ها از درگاه خداوند در خواست شكيبايى و پيروزى كردند، همين كه آتش جنگ شعله‏ور شد،" جالوت" از لشكر خويش بيرون آمد و در بين دو لشكر مبارز طلبيد، صداى رعب‏آور وى دل‌ها را مى‏لرزاند و كسى را جرأت ميدان رفتن او نبود. در اين ميان نوجوانى به نام" داوود" كه شايد بر اثر كمى سن براى جنگ هم به ميدان نيامده بود؛ بلكه براى كمك به برادران بزرگتر خود كه در صف جنگجويان بودند از طرف پدرش ماموريت داشت، ولى با اين حال بسيار چابك و ورزيده بود، با فلاخنى كه در دست داشت يكى دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب كرد كه درست بر پيشانى و سر" جالوت" كوبيده شدند و او در ميان وحشت و تعجب سپاهيانش به زمين سقوط كرد و كشته شد، با كشته شدن جالوت ترس و هراس عجيبى به سپاهيانش دست داد و سرانجام از برابر صفوف لشكر" طالوت" فرار كردند و بنى اسرائيل پيروز شدند.121. اضافه بر آيات و روايات، از سيرة عملي انبياء و اولياء نيز اين حقيقت اشکار مي‌شود که يکي از معيارهاي شايستگي، صبر و مقاومت در برابر سختي‌ها و مشکلات است. کساني که اين ويژگي را دارا باشند نسبت به کساني که فاقد آن مي‌باشند، از شايستگي بيش‌تري برخوردار بوده و در بحران‌ها و تحولات پيروز و سربلند از صحنه بيرون مي‌آيند.

نتيجه گيري

در اين نوشتار ياد آور شديم که در اين عالم هر چيز با يک نظم و چينش خاص، در جايگاه مناسب خودش قرار دارد.122 اين امر موجب شده است که آن‌ها، کارآيي لازم و متناسب خود شان را داشته باشند. گفتيم اگر انسان‌ها بخواهد آن کار آيي لازم و درخور شأن خود را در صحنة سازمان و جامعه داشته باشد، بايد در جايگاه شايسته خود قرار گيرند. در اين نوشتار معيارهاي براي افراد شايسته بيان شد که عبارتند از:.ايمان، تقوا، علم، بصيرت، عدالت؛ صداقت، اخلاق نيکو، رفق و مدارا، قاطعيت، انتقاد پذيري، تغافل، صبر و مقاومت، .ايجاد اميدواري. از ديدگاه اسلام، اين‌ها مجموعه معيارهايي هستند که براي انسان مزيت و شايستگي ميآورد و کساني که واجد اين معيارها باشند نسبت به ساير افراد شايسته‌ترند. بويژه اين معيارها براي افرادي که در سطح بالايي مديريتي قرار داشته باشند ضرورت بيش‌تري پيدا مي‌کند. لازم به ياد آوري است که از ديگاه قران کريم افرادي که داراي اين معيارها هستند نه تنها شايستگي براي مديريت و حاکميت زمان فعلي دنيا را دارند؛ بلکه حتي حاکميت آينده دنيا نيز از آن آنان و وراثت کل زمين خاص شايستگان مي‌باشند؛ چنانکه قرآن کريم مي‌فرمايد: « وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ؛ ما در" زبور" بعد از ذكر (تورات) نوشتيم كه بندگان شايستة من وارث (حكومت) زمين خواهند شد ».123

والسلام عليکم قادر علي واثق غزنوي

پی نوشت ها

1 فرهنگ عميد، ج2، ص1284.

2. همان،ص 1150.

3. حق پنا، رضا، « شايسته سالاري در نظام علوي » انديشه حوزه شماره 3 و 4، ص 193.

4. اسد نگاهي، كريم، « شايسته سالاري »، صف، شماره 118، آبان 1380، ص25.

5. بقره، 247.

6. ميزگرد، شايسته سالاري، بستر حضور در عرصه جهاني«تدبير» شماره155، بهار 1384، ص 4.

7. ترك زاده، جعفر، شايسته سالاري، در انتخاب مديران، «مديريت ( انجمن مديريت ايران ) » شماره 34، ص 1.

8. واثق غزنوي، قادرعلي، شايسته سالاري، و انتخابات شوراي ملي»، توسعه، «شماره 16، بهار 1384، ص 324.

9 تفسير نمونه، ج‏16، ص 251.

10 يوسف، 101

11 نمل، 19.

12 قصص، 27.

13 شعراء، 83.

14 صافات، 100

15 توضيح المسايل امام خميني، ص171

16 تفسير نمونه، ج‏16، ص: 251

17 تفسير نمونه، ج‏16، ص: 251

18. آل‌عمران، 85.

19. تفسير جامع، ج1، ص 151.

20. آل عمران، 110.

21 نهج، حکمت 227

22 نهج، حکمت 458

23 بقره، 177.

24. ملك،22.

25. تفسيرنمونه، ج24، ص349.

26. همان، ص349.

27. دژ‌هاي استوار، ص 73 به نقل از مديريت از ديدگاه قرآن و حديث، نوشته سيد احمد خاتمي، ص27.

28 مرتضي مطهري، مجموع آثار(2 ) تهران، صدرا، نهم، 1379، ص 35.

29. حجرات،13.

30.تفسير نمونه، ج22، ص199.

31 نهج، حکمت 410.

32 نهج دشتي، خطبه 132.

33 نهج، خطبة 198.

34 بقره، 34-30

35 بقره، 247.

36 داستان پيامبران يا قصه‏هاى قرآن از آدم تا خاتم، ص: 474.

37 بقره، 247.

38 زندگي چهارده معصوم، ص533.

39 تفسير نمونه، ج‏2، ص: 238.

40 ‌يونس، 35.

41 مزمر،‌ 9.

42 انعام، 59.

43 سبا، 2.

44 انعام، 124.

45 الحديت، ج‏2، ص: 191.

46 زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، متن، ص: 533.

47 بحار الانوار، ج‏5، ص: 277.

48 ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج‏5، ص: 278.

49 ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص 48.

50 ولايت فقيه (للإمام الخميني ص 48.

51 ( ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص 48.

52 زندگي چهارده معصوم، ص533.

53 بقره، 124.

54 انياء، 72.

55 نهج الفصاحه، ص317.

56 نهج الفصاحه، ص319.

57 نهج الفصاحه، ص319.

58 نهج الفصاحه، ص319.

59 اعراف 105.

60 . الحاقه، 44-46.

61 الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‏2، ص: 302.

62 الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‏2، ص: 303.

63 ري شهري، 1374، 47.

64 ( انعام، 122) (ري شهري، ص 52.

65 ري شهري، ص 52.

66 صحيفه سجاديه دعاي 21.

67 ري شهري ، ص 60.

68 زمر 22؛ ري شهري، ص 27.

69 طه، 25.

70 انشراح، 1.

71 حديد، 29.

72 انفال،29.

73 المنجد.

74 نهايه ابن اثر.

75 لغت نامه دهخدا.

76 ري شهري، ص 58.

77 مجموعة از مباحثي از مديريت اسلامي، ص25.

78 ميزان الحکمه، ح. 9001.

79 ميزان الحکمه، ح 8992.

80 محجته البيضاء، ج5، ص 96.

81 ري شهري، ص 63.

82 ميزان الحکمه، ج. 3، ص142، ح5027.

83 ري شهري، صص64 و 65.

84 ري‌شهري، ص66.

85 احزاب، 21.

86 ال عمران، 159.

87 ال عمران، 159.

88 ري شهري، ص73.

89 ميزان الحکمه، ح 9020.

90 ميزان الحکمه، ح 90 73.

91 ال عمران، 159.

92 قادر علي واثق غزنوي، پايان نامه ص225.

93 مفاتح الجنان، دعاي جوشن کبير، بند 74.

94 ميزان الحکمه، ح 24 73.

95 ري شهري، ص81.

96 نهج البلاغه، نامة 53.

97 ري شهري، ص 86.

98 خطبة216 صبح صالح.

99 نهج البلاغه صبح صالح،‌خطبة 193.

100 المنجد.

101 غررالحکم، ج. 2،‌ش. 3256.

102 بحار الانوار، ج75، ص69.

103 ميزان الحمکه، ح14920.

104 ميزان الحکمه، ح 14915.

105 ميزان الحکمه، ح 14923.

106 ري شهري، ص96.

107 ري شهري، ص99.

108 ميزان الحکمه، ح 673.

109 بحار الانوار، ج 14، ص329 به نقل از محمدي ريشهري،‌ ص98.

110 زمر، 53.

111 ال عمران،146.

112 ميزان الحکمه، ح10064.

113 ميزان الحکمه، ح 10021.

114 جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج 1، قم، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1363، ص268.

115 تفسير نمونه، ج‏17، ص: 209.

116 تفسير نمونه، ج‏2، ص: 233.

117 بقره، 249.

118 تفسير نمونه، ج‏2، ص: 244.

119 تفسير نمونه، ج‏2، ص: 234.

120 بقره، 249.

121 تفسير مجمع البيان و در المنثور و قصص قرآن به نقل از تفسير نمونه، ج‏2، ص: 234.

122 تفسير نمونه، ج‏13، ص: 522.

123 انبياء، 105.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • وبسایت تخصصی مدیران افغانستان
  • Afghanistan Information Management Services Website
  • پوهنتون افغان
  • وزارت تحصیلات عالی افغانستان
  • مرکز مطالعات سیاستگذاری عمومی
  • ایران کنفرانس
  • کتابخانه دیجیتال هاروارد
  • نشریه علوم سیاستگذاری
  • نشریه سیاستگذاری عمومی
  • فصلنامه " ره نامه سیاستگذاری
  • پارسی لرن | پایگاه آموزشی ایرانیان
  • پارسی لرن | پایگاه آموزشی ایرانیان
  • سامانه مدیریت نشریات علمی دانشگاه پیام نور
  • فصل‌نامه علمي ـ تخصصي اسلام و پژوهش‌هاي مديريتي
  • فصلنامه مدیریت توسعه وتحول
  • پرتال نشریات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
  • مدیریت در اسلام
  • فقه الاداره
  • دوفصلنامه مدیریت اسلامی
  • فصلنامه « رهبری و مدیریت آموزشی
  • مديريت اسلامي- پایگاه اطلاعات علمی
  • فصلنامه دانشگاه اسلامی
  • فصلنامه مطالعات راهبردی
  • نشریه مطالعات مديريت راهبردي
  • فصلنامه مدیریت کسب و کار
  • فهرست مجلات مدیریتی
  • مقالات نشریات و مطبوعات | علوم انسانی | فصلنامه عصر کیفیت - آفتاب
  • فصلنامه عصر مدیرت
  • فصلنامه پژوهش هاي مديريت منابع انساني
  • فصلنامه علمی- پژوهشی « رهیافتی نو در مدیریت آموزشی
  • مدیریت منابع انسانی - پایگاه مقالات علمی مدیریت
  • پرتال جامع علوم انسانی - مجلات - پژوهش های مدیریت منابع انسانی
  • جستجوی قرآن کريم
  • فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش‌های مدیریت منابع سازمانی-دانشگاه تربیت مدرس
  • فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش های مدیریت منابع انسانی-دانشگاه امام حسین
  • نشريه تحقيقات مالي
  • فصلنامه بررسيهاي حسابداري وحسابرسي
  • فصلنامه مديريت دولتي
  • نشريه مديريت صنعتي
  • فصلنامه دانش مديريت
  • فصلنامه مديريت فناوري اطلاعات
  • فصلنامه مديريت بازرگاني
  • Iranian Journal Management Studies
  • مديريت فرهنگ سازماني
  • فصلنامه پژوهش های مدیریت در ایران
  • راهکار مدیریت
  • کد متن متحرک فارسی در وبلاگ
  • ابزار حرفه ی ساخت کد جاوا متن متحرک
  • لینک های مفید
  • مجله انتظار موعود
  • دوفصلنامه علمی وپزوهشی دانش سیاسی
  • آوازک مرجع ابزار وبلاگ و سایت
  • پیچک مرجع ابزار وبلاگ و سایت
  • سايت مجله تخصصي قرآن و علم
  • دولتمداری شایسته
  • پیام دایکندی
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده