چيستي و چالشهاي اعجاز علمي قرآن
نویسنده :حجتالاسلام دکتر محمد علي رضايي اصفهاني -دانشيار و عضو هيئت علمي جامعة المصطفي العالمية
چيستي و چالشهاي اعجاز علمي قرآن
نویسنده :حجتالاسلام دکتر محمد علي رضايي اصفهاني -دانشيار و عضو هيئت علمي جامعة المصطفي العالمية
چکيده
نويسنده در اين مقاله تاريخچه پيدايش «نظريه اعجاز علمي قرآن» از حدود يك قرن پيش تاكنون را گزارش و معناي لغوي و اصطلاحي معجزه را بررسي ميكند و يادآور ميشود كه بر اساس احاديث اسلامي، معجزه هر پيامبر متناسب با پيشرفتهاي علمي عصر خويش بود. در ادامه اقسام معجزات «موقت» و «جاويدان» را بيان ميكند و توضيح ميدهد كه قلمرو اعجاز قرآن از اطلاق آيات تحدّي به دست ميآيد كه شامل همه افراد، زمانها و ابعاد اعجاز قرآن ميشود. سپس وجوه يازدهگانه اعجاز قرآن (فصاحت و بلاغت، معارف عالي، اعجاز موسيقيايي، نبود اختلاف، بيان اسرار خلقت، اخبارغيبي، صرفه و...) را بيان و همه وجوه اعجاز، غير از صرفه، را ميپذيرد. آنگاه اعجاز علمي قرآن را تعريف ميكند كه عبارت است از «اخبار غيبي و اسرار خلقت كه در قرآن آمده و مدتها بعد كشف شده است». در ادامه ضواط اعجاز علمي قرآن و مباني آن را توضيح ميدهد و در پايان مهمترين اشكالها به اعجاز علمي را بررسي ميكند.
واژههاي اصلي: قرآن، اعجاز، علم، معجزه علمي.
مقدمه
قرآن كريم كتاب آسماني مسلمانان، معجزه جاويدان پيامبر اسلام9 و دليل حقانيّت پيامبر9 و اسلام است و در چهارده قرن گذشته همواره همگان را به مبارزه فراخوانده است تا اگر كسي ميتواند، همانند سورهاي از آن را بياورد (بقره/ 23)؛ ولي تاكنون كسي نتوانسته است به اين مبارزهطلبي پاسخ دهد.
اعجاز قرآن ابعاد گوناگوني دارد كه اعجاز علمي يكي از آنها است. اين گونه از اعجاز در عصر حاضر مورد توجه ويژه قرآنپژوهان و متخصصان علوم طبيعي و انساني قرار گرفته است (ر.ك. به: رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج1 و 2؛ دكتر مصطفي رجب، اعجاز التربوي للقرآن و...).
با اين همه هنوز پرسشها و شبهاتي در مورد تعريف و چيستي آن مطرح است كه بايد مورد دقت و توجه قرار گيرد. اين نوشتار به اين پرسشها پاسخ ميدهد و ديدگاههاي مختلف را بررسي ميكند.
تاريخچه
اعجاز علمي از موضوعات نوپديد در حوزه اعجاز قرآن و يكي از زير مجموعههاي «علوم قرآن» است. هر چند در مورد اعجاز قرآن كتابهاي زيادي در طول چهارده قرن گذشته نوشته شده است (ر.ك. به: دكتر محمد علي رضايي كرماني، كتابشناسي اعجاز قرآن)؛ اما اعجاز علمي قرآن عمري كوتاه دارد؛ يعني از حدود يك قرن پيش محمد بن احمد اسكندراني (1306ق) در تفسير «كشف الاسرار النورانيه القرآنيه فيما يتعلق بالاجرام السماوية والارضية والحيوانات والنباتات والجواهر المعدنية» از آن سخن گفت. اين اقدام از سوی رشيدرضا در المنار (ج1، ص213ـ210) و طنطاوى در جواهرالقرآن که رويكردى بىسابقه به كشفيات علوم تجربى در زمينههاى مختلف و تطبيق آنها بر قرآن كريم داشتند، ادامه يافت و در دهههاى اخير، نظريه «نظم رياضى قرآن» و «اعجاز عددى» نيز، از سوی رشاد خليفه (پژوهشگر مصرى با دكتراى بيوشيمى) به عنوان یکی از زیرشاخههای اعجاز علمی به دايره وجوه اعجاز قرآن افزوده شد.
اين موضوع در همين مدت كوتاه مورد توجه قرآنپژوهان و متخصصان علوم مختلف قرار گرفت و كتابها و مقالات زيادي در مورد اعجاز علمي به نگارش در آمد؛ حتي پايگاههاي متعددي در اينترنت به اين مبحث اختصاص يافت [1] و مجلات علمي از جمله: «فصلنامه الاعجاز العلمي في القرآن والسنة»، از رابطةالعالم الاسلامي در اين باب منتشر شد كه تاكنون بيش از سي شماره آن منتشر و شاخههاي متعددي از اعجاز علمي همچون: طب، نجوم، زمينشناسي، زيستشناسي، رياضي، اقتصاد، تربيت، اجتماعي و... مطرح شده و كتابها و مقالات تخصصي نيز در اين موارد نگارش يافته است كه ما به برخي از مهمترين آنها اشاره ميكنيم:
پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمد علي رضايي اصفهاني.
الاعجاز التربوي للقرآن، دكتر مصطفي رجب.
موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن الكريم والسنة المطهره، يوسف الحاج احمد.
الموسوعة العلمية في اعجاز القرآنالكريم والسنة النبويه، الشيخ امجد فتحي و دكتر هاني بن مرعي القليني.
موسوعة الذهبيه في اعجاز القرآنالكريم والسنة النبوية، دكتر احمدمصطفي متولي.
من الاعجاز العلمي في القرآن الكريم، دكتر حسن ابوالعينين.
مفهومشناسي اعجاز
قرآنكريم براي بيان امور خارق عادت و معجزه پيامبران: از واژه «معجزه» و «اعجاز» استفاده نكرده است؛ بلكه واژههاي «آيه» (مثل: انبياء/5؛ آلعمران/49؛ اعراف/73)، «بيّنه» (مثل: اعراف/73؛ ابراهيم/9)، «برهان» (مثل: قصص/32؛ نساء/ 174)، و «سلطان» (مثل: ابراهيم/ 11) را به كار برده است.
الف) معناي لغوي معجزه
اين واژه از ريشه «عجز» است. و لغويها معانى و كاربردهاي متعددى براى آن شمردهاند:
1. برخى ريشه اين لغت را به معناى «تأخر از چيزى» مىدانند و از اين رو در مورد آخر و پشت هر چيزى به كار مىرود (راغب اصفهانى، مفردات؛ ابن فارس، مقاييساللغة، اين معنا را در يكى از دو معناى اصلى بيان مىكند).
2. گروهى از لغويها اصل اين لغت را به معناى «ضعف» مىدانند (راغب، همان، اين را به معناى ثانوى لغت عجز مىداند؛ ولى مقاييس آن را يكى از دو معناى اصلى مىداند). لغت «عاجز» از همين معناست و به زنان كهن سال نيز «عجوز» گويند.
3. برخى لغويها آن را به معناى فوت چيزى (از دست رفتن) مىدانند (فيومى، مصباحاللغة واقرب الموارد، ج2، ماده عجز). اين معنا هنگامى است كه در مورد اشياء به كار رود؛ اعجزه شىء.
4. برخى عجز را به معناى «يافتن ضعف در ديگرى» دانستهاند (همو). اين معنا هنگامى است كه در باب افعال به كار رود؛ أعجزت زيداً.
5. تعدادي از اهل لغت آن را به معناى «ايجاد ضعف در ديگرى» دانستهاند (همو). اين معنا هنگامى است كه در باب تفعيل به كار رود، مانند عجّزته تعجيزاً.
نتيجه: به نظر مىرسد ريشه اصلى لغت «عجز» همان «ضعف» مقابل «قدرت» است. اين ضعف مراتبى دارد و به همين لحاظ به زنان كهنسال عجوز گويند؛ چون ضعيف شده و طراوت، تحرك و زايش خود را از دست دادهاند. به مؤخّر و پشت انسان نيز «عَجُز» ميگويند؛ چون پست و ضعيف است و اعجاز ايجاد يا يافتن عجز در ديگران است.
لغت «معجزه» در قرآن كريم به معناى اصطلاحى (عمل خارق العاده كه گواه نبوت باشد) يافت نشد؛ امّا در موارد متعددى به شكلهاى گوناگون به كار رفته است، مانند:
«عجوز» (هود/72؛ صافات/135): مقصود ضعف و عجز در توليد فرزند است.
«أعجزت» (مائده/ 31): ضعف و نفى اقتدار مورد نظر است.
«معاجزين» (سبأ/ 38): استمرار حالت عجز است.
«معجزى اللّه» (توبه/ 2): مقصود اين است كه خدا ضعيف نمىشود.
«معجزين» (انعام/ 134 ـ فصلت/ 31 ـ نور/ 57 ـ عنكبوت/ 22)
«ليعجزه» (فاطر/44): مقصود ايجاد عجز است.
«اَعجاز» (قمر/20 ـ حاقه/ 7): ريشههاى درخت خرما مورد نظر است كه بعد از كنده شدن از زمين، حالت محروميت از مواد غذايى دارد.
در اينجا دو نکته ضروري است:
اول ـ «اعجاز» بههر صورت كه باشد، ملازم با تأثير، تسلط، تفوّق و حكومت است (مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآنالكريم، ج 8، ص 39).
دوم ـ لغت «معجزه» در روايات اهل بيت: به معناى اصطلاحى به كار رفته است، لذا معلوم مىشود كه اين لغت از زمان ائمه7 كاربرد داشته و به جاى «آيه» به كار مىرفته است. براى مثال به اين روايت توجه كنيد.
عن الصادق7: «المعجزة علامة للّه لايعطيها الاّ انبيائه ورسله وحججه ليعرف به صدق الصادق من كذب الكاذب» (مجلسي، بحارالانوار، ج11، ص71؛ ميزان الحكمة، ج6، ص 66)؛ «معجزه علامتى براي خداست كه به غير انبيايش و رسولانش و حجتهاى خويش عطا نمىكند تا با آن راستگويى راستگو از دروغگويى دروغگو شناخته شود».
ب) معناي اصطلاحي معجزه
بحث معجزه دستكم در چهار علم (تفسير، علوم قرآن، اصول و كلام) مطرح شده است. به برخى از قدماء نسبت دادهاند كه آن را بخشي از علم اصول مىدانستند (مثل: شيخ طوسى و طبرسى) (طوسي، تفسير تبيان، ج1، ص3؛ شيخ طوسى، زندگىنامه، ص110؛ طباطبايى;، اعجازقرآن، مقدمه عليرضا ميرزامحمد، ص9). شايد مقصود آنان همان علم اصول اعتقادات، يعنى كلام باشد؛ نه اصول الفقه. برخى ديگر آن را در علم كلام (عقايد) مطرح مىكنند (مثل: خواجه طوسى و علامه حلى در تجريد الاعتقاد، صاحب نثر طوبى و ملا فتح اللّه كاشانى) (كاشاني، منهج الصادقين، ج1، ص 14؛ نثر طوبى، ج 2، ص 119).
بعضى مفسران هم آن را در لابهلاى تفسير قرآن و به مناسبت معجزههاي انبياء مطرح كردهاند (مثل: علامه طباطبايى در الميزان و آيت الله طيب در اطيب البيان و...) (طيب، اطيبالبيان، ج1، ص40 ـ 59؛ طباطبايي، الميزان، ج1، ص73 به بعد). گروهى ديگر آن را در علوم قرآن مطرح كردهاند (مثل: سيوطى در الاتقان و آيتاللَّه معرفت در التمهيد) (معرفت، التمهيد فى علومالقرآن، ج4؛ سيوطى، الاتقان، ج 3، ص 3).
ما در اين نوشتار بر آن نيستيم كه جايگاه حقيقى بحث را مطرح كنيم؛ امّا شايد دليل طرح بحث اعجاز در علوم مختلف، ابعاد گوناگون اين بحث باشد؛ به گونهاي كه هر گروهى از زاويهاى خاص به آن نظر كردهاند.
از آنجا كه اين بحث در علوم مختلف طرح شده، تعريفهاى متفاوتى نيز از آن ارائه شده است كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم.
1. خواجه طوسى;
«راه شناخت راستگويى پيامبر اين است كه به دست او معجزهاى ظاهر شود و آن عبارت است از ثبوت چيزى كه معتاد نباشد و يا نفى چيزى كه معتاد باشد؛ در صورتى كه خرق عادت بوده و مطابق ادعا واقع شود» (خواجه طوسى و علامه حلى<، كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، ص 350).
علامه حلى در شرح اين كلام چند شرط زير را مقرر مىكند.
الف ـ امت شخص معجزهگر، از آوردن مثل آن عاجز باشند.
ب ـ معجزه از طرف خدا يا با امر او باشد.
ج ـ معجزه در زمان تكليف باشد.
د ـ معجزه بعد از ادعاى نبوت ظاهر شود و در زمان معجزهگر، مدعى نبوت ديگرى نباشد (خواجه طوسى و علامه حلى<، كشفالمراد فى شرح تجريد الاعتقاد، ص 350).
و ـ آن عمل خارق عادت باشد.
2. سيوطى
«امر خارق عادتى كه همراه با تحّدى و سالم از معارضه باشد» (سيوطى، همان، ج 3، ص 3).
3. آيت اللّه خويى;
«معجزه چيزى است كه مدعى منصب الهى مىآورد؛ به طورى كه خرق عادت (خرق نواميس طبيعت) باشد و ديگران از آوردن مثل آن عاجز باشند تا شاهد صدق ادعاى آن منصب الهى باشد».
ايشان چند شرط را براى صدق ادعا مشخص مىسازد.
الفـ امكان صادق بودن ادعا باشد (محال عقلى نباشد، مثلاً ادعاى خدايى نكند).
بـ آنچه مىگويد، طبق آن انجام دهد.
جـ عمل او از مقوله سحر و علوم دقيقه (غريبه) نباشد.
دـ تحّدى (مبارزهطلبى) كند (البيان، ص 103).
4. علامه طباطبايى;
«معجزه عبارت است از امرى خارج عادت كه دلالت كند ماوراء طبيعت در طبيعت و امور مادى تصرف كرده است. و اين به آن معنا نيست كه معجزه مبطل امر عقلى و ضرورى است» (طباطبايي، همان، ج 1، ص 72).
ايشان در جاى ديگر مىنويسد:
«معجزه» يا آيه معجزه (برحسب اصل تسميه) چنان كه از لفظش پيداست، امر خارقالعادهاى است كه براى اثبات حق و مقارن با تحّدى (دعوت به مقابله) تحقق پيدا مىكند... . معجزه هر چه بوده باشد و به هر شكل و صورتى اتفاق بيفتد، بالأخره امرى است خارقالعاده، و بيرون از نظام علل و معلولات و اسباب و مسبباتى كه عادتاً ما با آنها اُنس گرفتهايم و آنها را مىشناسيم (طباطبائى;، اعجاز قرآن، ص 115 و 116).
5. ايجى (از متكلمان اهل سنت)
«معجزه بر حسب اصطلاح در نزد ما عبارت است از آنچه به وسيله آن قصد شود كه راستگويى مدعى نبوت را ظاهر كند».
وي هفت شرط، به اين ترتيب، براى معجزه قرار مىدهد. كار خدا باشد، خارق عادت باشد، كسى نتواند با آن معارضه كند، به دست مدعى نبوت انجام شود، موافق ادعاى او باشد، معجزه او را تكذيب نكند (بر خلاف ادعاى او سخن نراند)، معجزه قبل از ادعاى نبوت نباشد (ايجى، شرح مواقف، ص 547).
6. آيت الله مصباح يزدى
«معجزه عبارت است از امر خارق العادهاى كه با اراده خداى متعال از شخص مدعى نبوت ظاهر شود و نشانه صدق ادعاى وى باشد» (مصباح يزدي، آموزش عقايد، ص 263).
7. برخى از نويسندگان
«دليلى كه براى صدق پيامبر در ادعايش آورده مىشود، معجزه نام دارد و آن عبارت است از تغيرى در وجود ـ كوچك يا بزرگ ـ كه قوانين طبيعى را كه از طريق حس و تجربه به دست مىآيد، به مبارزه مىطلبد (سيد محمدباقر حكيم، علوم القرآن، ص 127. از شهيد صدر; نقل كرده است).
بررسى
بررسى همه تعاريف و نقد آنها از حوصله اين نوشتار خارج است، امّا مىتوان گفت كه برخى از تعاريف ناقص و برخى قابل نقضاند (جامع و مانع نيستند) در اينجا به پارهاى از اشكالهاي اين تعريفها اشاره مىكنيم.
1. يكى از شرايط علامه حلّى در كشف المراد اين بود كه: «مدعى نبوت ديگرى در زمان او نباشد. تا معلوم شود كه معجزه از او صادر شده است».
در حالىكه برخى پيامبران همزمان بودهاند، مثل حضرت ابراهيم و لوط، پس ممكن است كه هر دو معجزه داشته باشند.
2. در تعريف علامه طباطبائى; از معجزه، قيدهاى ديگرى هم بود، مثل اين كه «معجزه مغلوب واقع نمىشود ـ ديگران از آوردن مثل آن عاجزند و...».
3. ايجى گفته بود: «معجزه كار خدا باشد».
بايد توجه كرد كه اين عين ادعايى است كه معجزه مىخواهد آن را اثبات كند كه لازمهاش صدق نبوت است، پس خود اين مطلب نمىتواند شرط معجزه باشد. از طرف ديگر گفته بود كه معجزه راستگويى نبوت را ظاهر مىكند؛ در حالى كه معجزه منحصر به اثبات ادعاى نبوت نيست؛ بلكه هر منصب الهى (مثل امامت) را نيز اثبات مىكند.
نتيجه
معجزه (آيه، بيّنه، برهان) عبارت از چيزى (كار ـ سخن ـ شىء) است كه اين ويژگىها و عناصر را داشته باشد.
1. خارق عادت است؛ يعنى قوانين عادى طبيعت را نقض ميكند. يادآوري اين نكته ضروري است كه معجزه به معنى انجام محال عقلى نيست؛ بلكه ارتكاب محال عادى است. همچنين معجزه به معنى شكستن قانون عليت نيست؛ چراكه تحت قانون عليت عام است و فقط علت آن امرى غير مادى است.
2. از مدعى منصب الهى و پس از ادعاى او، واقع شود.
به اين ترتيب اگر چيز خارق عادت، قبل از ادعاى نبوت واقع شده باشد، نمىتواند دليل ادعاى نبوت باشد و نيز اگر بدون ادعاى منصبى الهى روي دهد، كرامت خوانده مىشود و معجزه اصطلاحى نيست.
3. همراه با تحّدى و مبارزهطلبى باشد؛ يعنى ديگران را دعوت كند كه مثل آن را بياورند.
4. مغلوب نشود و ديگران از آوردن مثل آن ناتوان باشند؛ يعنى مثل سحر، اعمال مرتاضان و... نباشد كه تحت تأثير اراده قوىتر نقض مىشود يا از بين مىرود.
5. براى اثبات امورى باشد كه غير ممكن نسيتند؛ پس معجزه نمىتواند براى اثبات محال عقلى (مثل ادعاى خدايى) يا محال نقلى (مثل ادعاى نبوت بعد پيامبر اسلام9) باشد.
6. از امور شرّ نباشد كه بخواهد موجب ضرر به ديگران شود؛ چون با هدف معجزه (هدايت) سازگار نيست.
7. گواه صدق مدعى باشد، يعنى آن چه كه ادعا شده، همان واقع شود. براى مثال اگر ادعا كرده است كه، كور را شفا مىدهد، كر شفا پيدا نكند و نيز معجزه، آورندهاش را تكذيب نكند؛ مثلا به سخن در نيايد و نگويد كه اين مدعى دروغگو است. به عبارت ديگر معجزه داراي سه جهت است.
اول) جهت معجزهگر: بايد مدعى منصب الهى، تحدّى كننده و... باشد و هدف او هم اثبات امر محالى نباشد.
دوم) جهت معجزه: بايد خارق عادت و گواه صدق ادعا باشد و از امور شرّ نباشد.
سوم) جهت مردمى كه براى آنها معجزه صورت مىگيرد: بايد از آوردن مثل آن ناتوان باشند.
قلمرو معجزه
الف: تناسب معجزه با زمان
پيامبران الهى وقتى به سوى ملتى مبعوث مىشدند شرايط زمانى، مكانى و سطح علمى مردم را در نظر مىگرفتند و مطالب را درخور فهم آنان بيان مىكردند؛ حتى معجزه انبياء متناسب با علوم پيشرفته زمان خودشان بود تا فرزانگان مردم زودتر و بهتر معجزهها را درك كنند و ايمان آورند؛ يعنى هر پيامبرى به خارق عادتى، از نوع پيشرفتهترين علوم زمان خويش، مجهز بود تا ارتباط او با فراطبيعت روشنتر گردد و دانشمندان عصر در برابر آن خضوع و به حقانيت آن اعتراف كنند. از امام رضا7 پرسيدند: چرا هر پيامبرى نوعى از معجزهها را داشت؟ فرمود:
«در عصر موسى سحر غالب بود و موسى7 عملى انجام داد كه همه ساحران در برابر آن عاجز ماندند. در زمان مسيح و محيط دعوت او، پزشكان مهارت فوق العادهاى در معالجه بيماران داشتند، عيسى با درمان بيماران غير قابل علاج، بدون استفاده از وسايل مادى، حقانيت خود را به ثبوت رساند.
در عصر پيامبر اسلام9 غالب بر اهل زمان ادبيات (خطبهها، كلام و شعر) بود و پيامبر9 از طرف خدا مواعظ و حكمتهايى آورد كه سخنان آنان را باطل كرد و حجت بر آنها تمام شد» (كليني، كافى، ج1، ص5ـ4؛ مجلسى;، همان، ج5، ص 19 و ج 17، ص 210؛ مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 2، ص 418).
معناى اين حديث اين نيست كه قرآن كريم فقط از جهت فصاحت و بلاغت معجزه است؛ بلكه از آنجا كه معجزهاى جاويدان و براى همه زمان و مكانها و مردم تا قيامت است، ابعاد اعجاز آن متنوع است و براى هر مردمى جنبهاى از اعجاز آن درخشش دارد.
ب ـ اقسام معجزه
معجزهها از جهات گوناگون قابل تقسيم اند. كه ما به آنها اشاره مىكنيم.
1. معجزه اقتراحى و غير اقتراحى: معجزهاى كه با درخواست مردم انجام بگيرد، اقتراحى ناميده ميشود و معجزهاى كه بدون درخواست انجام بگيرد، غير اقتراحى ناميده ميشود، مثل نزول قرآن.
2. معجزه حسّى و عقلى: معجزه حسّى با حواس ظاهرى درك مىشود، مثل عصاى موسى7 كه مردم اعجاز آن را ديدند؛ امّا معجزه عقلى پس از تعقل و تفكر روشن مىشود، مثل قرآن كريم.
3. معجزه موقت و دائمى: معجزه موقت مخصوص زمان و مكان خاصى است و بعد از آن از بين مىرود؛ ولى براى نسلهاى آينده حكايت مىشود و اگر اين حكايت يقينى باشد، براى آيندگان هم حجت ميشود، مثل: يد بيضاى موسى7، ناقه صالح و معجزات عيسي7 مانند زنده كردن مرده وخبر دادن از مواد غذايي داخل منزل ديگران (آل عمران/ 49).
معجزه باقيه، دائمى يا جاويدان در همه زمانها و مكانها ادامه دارد و براى مردم عصرهاي بعد نيز حجت و اعجاز آن اثباتپذير است، مثل قرآن كريم (براى اطلاع بيشتر ر.ك. به: سيوطى، الاتقان، ج3، ص3 به بعد؛ ميرمحمدى، تاريخ و علوم قرآن، ص187ـ185).
نكته: اديانى كه موقت بودند، مثل يهوديت و مسيحيت، معجزاتشان نيز موقت بود؛ امّا دين اسلام چون هميشگى است، معجزه آن نيز دائمى است.
ج: قلمرو اعجاز قرآن
آياتى كه تحدّى (مبارزهطلبى) قرآن در آنها مطرح شده، چند گونه است. گاهى مردم را در مورد كل قرآن يا ده سوره به مبارزه مىطلبد و گاهى مىفرمايد اگر مىتوانيد يك سوره مثل آن بياوريد. به اين آيات توجه كنيد:
Gقُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَيَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراًF (الاسراء/ 88)؛ «بگو اگر تمام انسان و جن جمع شوند تا مثل اين قرآن را بياورند نخواهند توانست و لو آنكه برخى آنها به كمك ديگران بشتابند».
Gأَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَF (هود/ 13)؛ «آيا مىگويند كه محمد9 افترا مىبندد (و كلام خود را كلام خدا مىخواند)، پس ده سوره مانند آن بسازيد و بياوريد و از هر كس، غير از خدا، مىخواهيد كمك بگيريد؛ اگر راست مىگوييد».
Gوَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَF (بقره/ 23)؛ «و اگر در مورد آنچه به بنده خود (محمد) نازل كرديم شكى داريد پس سورهاى از جنس آن بياوريد و گواهان خود را، غير از خدا بخوانيد، اگر راستگويانيد». سوره يونس آيه 38 نيز مضمونى شبيه آيه 23 سوره بقره دارد. Gفَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِF، با اين تفاوت كه «من» در سوره بقره هست؛ اما سوره يونس «مثله» بدون «من» آمده است (در مورداين نكته بعداً توضيح خواهيم داد). Gأَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لاَّيُؤْمِنُونَ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنكَانُوا صَادِقِينَF (طور/34ـ 33)؛ «يا (آيا) مىگويند او قرآن را از خود بافته است بلكه ايمان نمىآورند. اگر راست مىگويند پس كلامى مثل آن (قرآن) را بياورند».
هرچند ظاهر «مثله» اين است كه كل قرآن مراد است، ولى كلمه «حديث» به معناي كلام که شامل كمتر از يك سوره هم مىشود؛ لذا برخى احتمال دادهاند مقدار معجزه بودن قرآن، يك سوره يا تعدادى از آيات است كه به اندازه يك سوره باشد (ر.ك. به: سيوطى، همان، ص 20).
تذكر: نكته جالب در آيات فوق اين است كه آن جايى كه سخن از آوردن مثل كل قرآن يا ده سوره است، از يارى افراد به همديگر است؛ اما در جايي كه سخن از يك سوره و حديث باشد، مسأله شاهدان ـ نه ياوران ـ را مطرح مىكند. علت اين تعبيرها شايد اين باشد كه در صورت اول اين كار براى يك نفر مشكل است يا اين كه اشاره به وجود اعجاز قرآن و مراتب آن است.
دايره تحدّى قرآن: مبارزه طلبى قرآن سه نوع شمول دارد.
1. شمول افرادى؛ قرآن مىفرمايد:
Gلَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَاالْقُرْآنِ لاَيَأْتُونَ بِمِثْلِهِF (اسراء/ 88)؛ يعنى اگر همه افراد انسانها و حتى جنها جمع شوند، نمىتوانند مثل قرآن را بياورند و به اصطلاح عام افرادى است؛ به گونهاي كه شامل همه افراد موجود انسانها و حتى افرادى كه در آينده مىآيند، مىشود.
2. شمول زمانى؛ يعنى اين دعوت و تحدّى قرآن از زمان صدر اسلام شروع شده است و هميشه ادامه دارد، لذا مىفرمايد: Gفَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُواF (بقره/ 24)؛ «اگر در گذشته نتوانستيد مثل قرآن را بياوريد. و هرگز نخواهيد توانست».
3. شمول احوالى؛ «در حالى كه نمىتوانيد مثل قرآن را بياوريد»؛ يعنى اگر عرب يا عجم، اديب (متخصص ادبيات عرب) يا متخصص در هر زمينه ديگر باشيد، نمىتوانيد مثل قرآن را بياوريد؛ البته اين مطلب از اطلاق آيه استفاده مىشود (ر.ك. به: معرفت، التمهيد فى علوم قرآن، ج4، ص22).
از اين شمول، عموم و اطلاق آيه مىتوان استفاده كرد كه جهت و رمز اعجاز قرآن بايد چيزى ديگر باشد كه شامل همه زمانها و همه احوال باشد. اين در حالى است كه برخى مثل شاطبى ميگويند اعجاز قرآن مخصوص زمان صدر اسلام است و همين كه اديبان آن دوره نتوانستند مثل قرآن را بياورند، دليل معجزه بودن قرآن است و اعصار بعدى تنها به همين مطلب احتجاج مىشود (الاعجاز البيانى، ص 68ـ 65 به نقل از: معرفت، التمهيد، ج4، ص 24).
مرجع ضمير «من مثله»
در سوره بقره آيه 12 ميخوانيم: Gفَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِF در مورد مرجع ضمير غايب «مثله» مىتوان چند احتمال را مطرح كرد.
1. مرجع ضمير قرآن (مانزّلنا) باشد؛ يعنى «پس سورهاى از جنس (از مثل) قرآن بياوريد».
از ظاهر آيه همين معنا استفاده مىشود و مشهور در زبانها هم همين است. علامه طباطبائى; در الميزان (ج1، ص 58) نيز اين احتمال را ذكر مىكند.
2. مرجع ضمير خدا باشد؛ يعنى «اگر ميتوانيد سورهاى از مثل خدا بياوريد». اين مطلب در كلام الزملكانى (م: 651 ق) به عنوان يك احتمال نقل شده كه ضعيف است؛ چرا كه سياق اين آيه با آيه Gفَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِF (هود/ 13)؛ «بگو پس ده سوره مانند آن (قرآن) بياوريد»، يكي است؛ در حالى كه ضمير در اين آيه به خدا بر نمىگردد (معرفت، التمهيد، ج4، ص 77).
3. مرجع ضمير به عبد (پيامبر9) بر مىگردد؛ يعنى «پس سورهاى از مثل پيامبر9 (كه امى است) بياوريد»؛ يعنى صدور يك سوره مثل سورههاى قرآن از فردى درس نخوانده مثل پيامبر9 ممكن نيست. اين احتمال را علامه طباطبايى در الميزان (ج 1، ص 58) مطرح مىكند.
تذكر: شايد اين مطلب به مراتب اعجاز نيز اشاره باشد؛ يعنى آوردن يك سوره با توجه به اين كه همه جهات اعجاز را در بر ندارد، از فردى امّى معجزه است و از افراد امّى برنمىآيد؛ همان گونه كه آوردن ده سوره (با توجه به محتواى آن سورها و جهات عديده اعجاز آنها) از دست افراد كثير با تخصصهاى گوناگون هم ساخته نيست؛ يعنى هر آيهاى خطاب به شخص يا اشخاص خاص (امى، جن و انس) است و مرتبهاى از اعجاز را بيان مىكند. شاهد اين مطلب همان چيزى است كه قبلاً بيان كرديم كه تحدّى قرآن در مورد ده سوره و كل قرآن همراه با اشاره به ياوران انس و جن است؛ اما در مورد تحدّى به يك سوره، سخنى از آنها به ميان نمىآيد؛ بلكه داوران و شاهدانى را براى قضاوت بين دو سوره كه از فرد امى صادر مىشود، فرا مىخواند تا روشن شود هيچ فرد امّى نمىتواند مثل پيامبر9 باشد و سورهاى معجزهآسا آورد. از اين مطلب جواب «الزملكانى» هم روشن ميشود كه سياق دو آيه يكسان نيست؛ چرا كه در سوره هود سخن از ده مورد ـ و نه يك سوره ـ است و نيز در سوره هود مرجعى مثل «عبد» وجود ندارد و نيز كلمه «من» در آنجا نيست؛ پس هرچند ظاهر آيه معناى اول را نشان مىدهد؛ اما معناى سوم دقيقتر به نظر مىرسد.
4. علامه طباطبايى; در الميزان (ج1، ص58) احتمال ديگري را نيز مطرح ميكند كه طبق آن ضمير به خود سوره (مثلاً بقره) بر گردد، سپس آن احتمال را تضعيف مىكند.
د ـ كرانههاي اعجاز قرآن
در اين مورد نظريههاى متفاوتى از زمانهاى قديم مطرح بوده است. اين نظريهها را مىتوان در يازده بخش خلاصه كرد. ما آنها را ذكر و به مهمترين نكات هر ديدگاه اشاره مىكنيم؛ با اين يادآوري كه اگر يك نفر در مورد چند ديدگاه نظر مثبت دارد، نام او را در همه موارد ذكر مىكنيم.
اول) فصاحت و بلاغت: يعنى قرآن يك معجزه ادبى است؛ به طورى كه فصيح بودن آن در حد اعلاى فصاحت است و بليغ و رسا بودن آن نيز كامل است؛ به طورى كه هيچ شعر، خطبه و كلام عربى ـ قبل و بعد اسلام ـ به پايه آن نميرسد [2].
دوم) سبك و نظم خاص قرآن: هر چند قرآن از حروف و كلمات معمولى زبان عرب تشكيل شده است؛ اما نظم خاص و تأليف منحصر به فرد آن در تركيبهاي كلامىاش معجزه است؛ يعنى سبك خاص آن نه شعر و نه نظم است؛ بلكه كلامى ويژه و تقليدناپذير است؛ زيرا خداوند از همه حروف، كلمات و تركيبات آگاهى دارد و بهترين آنها را انتخاب كرده است؛ ولى ما نه علم كامل الهى را داريم و نه قدرت او را؛ لذا نمىتوانيم مثل او سخنى بگوييم [3].
سوم) بروز شيرينى و جذبه خاص يا موسيقى خاص قرآن با روحانيت قرآن: تأثير شگرف قرآن در قلوب مردم از همان اوايل بعثت واضح بود؛ به طورى كه مشركان عرب، مردم را از گوش دادن به آن منع مىكردند تا جذب كلام الهى نشوند و شيرينى آن را نچشند. از اين مطلب، امروزه گاهى با عنوان «موسيقى قرآن» ياد مىشود و برخى از متأخران مصر و ايران به آن تمايل دارند و مىگويند: اين جنبه از قرآن معجزه است و ديگران از آوردن كلامى كه چنين تأثيرى داشته باشد، عاجزند [4].
چهارم) بُروز معارف عالى الهى قرآن از يك فرد امّى: وقتى معارف قرآن در زمينه توحيد و صفات خدا با ديگر كتابهاى آسمانى و سخنان فلاسفه و حكما مقايسه مىشود، متوجه مىشويم كه قرآن چيز ديگرى است؛ به گونهاي كه عقلها را متحير مىنمايد و ديگران از آوردن معارفى مثل آن عاجزند. اين در حالى است كه همه اين معارف توسط يك فرد امّى (بىسواد) بيان شده است. گوينده اين سخن آيت الله خويى; است (خويي، البيان فى تفسيرالقرآن، المقدمه، ص 91 ـ 43؛ معرفت، التمهيد، ج 4، ص 135).
پنجم) قوانين محكم قرآن: نظام قانونگذارى قرآن چنان متانت و استوارى دارد كه هيچ كس نميتواند مثل آن را بياورد. انسانها هر قانونى كه مىگذارند، اشكالها و سستى آن پس از چندي آشكار مىشود و خود ناچار به تغيير آن مىشوند. براى مثال قرآن به نظام عدل و قسط، برادرى و علم دعوت مىكند و در جايى كه به آخرت مىپردازد، دنيا را هم فراموش نمىكند. گوينده اين سخن نيز آيت الله خوئى; است (همو).
ششم) برهانهاى عالى قرآن: قرآن كريم وقتى از توحيد، معاد و نبوت ياد مىكند، چنان استوار و بر اساس قوانين صحيح فكر (منطق) سخن مىگويد كه گويى پيامبر اسلام9 دهها سال منطق و فلسفه خوانده است؛ در حالى كه او فردي امّى بود و اين اعجاز قرآن را مىرساند؛ چرا كه هيچ فرد امّى نمىتواند اين گونه سخن بگويد. شيخ محمد جواد بلاغى صاحب تفسير آلاءالرحمن از قائلان اين سخن است (التمهيد، ج4، ص 133).
هفتم) خبرهاى غيبى از گذشته و آينده: قرآن در موارد متعددى از اقوام گذشته سخن ميگويد كه اثرى از آنها نمانده بود؛ مثل قوم لوط و عاد و ثمود و... . اكتشافات بعدى باستانشناسان هم اين مسائل را اثبات مىكند. قرآن در مواردى هم از مسائل آينده سخن مىراند، مثل پيشبينى شكست ايران از روم كه به وقوع پيوست. اين اخبار غيبى است كه بشر عادى از آوردن مثل آن ناتوان است. [5]
هشتم) اسرار خلقت در قرآن (اعجاز علمى): يكى از ابعاد اعجاز قرآن كه در چند قرن اخير ظاهر شد و بسيارى از متخصصان علوم را به شگفتى وا داشت و برخى صاحب نظران علوم قرآن بدان تصريح كردند، گزارههاى قرآن در مورد مسايل علمى (مثل: زوجيت گياهان، حركت خورشيد و زمين) است؛ در حالى كه انسانها تا قرنها بعد از نزول قرآن، بدان مطالب دسترسى نداشتند يا به نظريه بطلميوسى معتقد بودند كه بر خلاف آنهاست (خويي، البيان في تفسيرالقرآن، ص 91 ـ 43).
تذكر: شايد بتوانيم ديدگاه هفتم و هشتم را زير عنوان «اعجاز علمي قرآن» جمع كنيم. اين مورد را در ادامه مقاله بررسي خواهيم كرد.
نهم) استقامت بيان (نبود اختلاف در قرآن): قرآن طى بيست و سه سال در شرايط مختلف، مانند جنگ، صلح، سفر و... بر پيامبر9 نازل شد؛ با اين حال اختلاف و تناقضى در بيانات آن وجود ندارد؛ در حالى كه اگر يك نويسنده طى چند سال مشغول نوشتن باشد؛ گاهى تناقضهايي در ابتدا، انتها يا اثناي مطالب او به چشم مىخورد. اين مطلب اعجاز قرآن را مىرساند و نشان ميدهد كه هيچ انسانى نمىتواند مثل قرآن سخن گويد. از جمله كسانى كه اين نظريه را پذيرفتهاند آيت الله خويى; است (البيان، ص91ـ43).
شيخ محمد جواد بلاغى نيز قبل از ايشان اين ديدگاه را ارائه كرده است (معرفت، التمهيد، ج4، ص133).
دهم) ايجاد انقلاب اجتماعى: يكي از صاحبنظران ميگويند اعجاز قرآن كريم اين است كه تغييري عظيم و جدّى و انقلابي بزرگ در حيات انسان به وجود آورد كه با قوانين عادى و تجربى بشر در اجتماع و سنن تاريخى سازگار نيست. وي براي نمونه وضع اجتماع اعراب جزيرةالعرب را مثال مىزند كه قبل از اسلام با تمدن و مدنيت آشنا نبودند؛ ولى كتابى مثل قرآن از آنجا برخاست. هر كتاب آيينه فرهنگ و علم جامعه خويش است؛ اما قرآنكريم بر خلاف قوانين طبيعى و اجتماعى به وجود آمد و توانست جامعهعرب را صاحب فرهنگ و تمدن جديدى كند (حكيم، علومقرآن، ص130ـ129). ايشان برخى مقالات شهيد صدر را به صورت كامل در متن كتاب آورده است و اين مطلب از آن مقالات است.
يازدهم) صرفه: برخى معتقدند كه اعجاز قرآن از آن جهت است كه خداوند اجازه نمىدهد كسى مثل قرآن را بياورد، يعنى قدرت را از مخالفان سلب مىكند؛ البته اين نظريه به سه صورت تصوير شده است (معرفت، همان، ج4، ص141).
اول ـ خداوند انگيزه افراد مخالف قرآن را سلب ميكند.
دوم ـ خداوند علوم لازم آنها را سلب ميكند.
سوم ـ با اينكه قصد مخالفت دارند و قدرت برآوردن مثل قرآن دارند؛ اما خدا جلوى آنها را به اجبار مىگيرد. جوابهاى متعددى به اين ديدگاه داده شده است (ر.ك. به: معرفت، همان، ص 152) و اساتيد و صاحبنظران علوم قرآن معمولاً اين ديدگاه را نمىپزيرند [6].
دوازدهم) همه اين جهات (مگر صرفه) از اعجاز قرآن است: اين ديدگاه طرفدارانى بين قرآنپژوهان و مفسران داشته است، از جمله علامه طباطبايى; كه معتقد است:
تمام ابعاد قرآن معجزه است؛ ولى اين ابعاد با اختلاف مخاطبان متفاوت است. براى مثال قرآن معجزه ادبى براى اديبان، معجزه سياسى براى اهل سياست، معجزه در حكمت براى حكيمان و... است. بنابر اين نظريه اعجاز قرآن شامل همه افراد، همه زمانها و همه حالتها مىشود (طباطبايي، همان، ج1، ص67ـ 57؛ معرفت، همان، ج4، ص23 و ص134).
شيخ محمد جواد بلاغى نيز بر آن است كه: براى اعراب و بقيه مردم، ابعاد ديگر اعجاز (مثل اسرار غيبى و...) وجود دارد (معرفت، همان، ج4، ص180).
آيت الله معرفت معتقد است كه اگرچه ظاهر قرآن اين است كه (با توجه به تبحّر مردم عرب صدر اسلام در علوم ادبى) اعجاز قرآن از جنبه فصاحت و بلاغت است؛ اما در دورههاى بعد كه خطاب عمومى شد و همه بشريت را فرا گرفت، تحدّى قرآن هم با همه ابعاد بُروز ميكند و منحصر در فصاحت و بلاغت نميماند (همو، ص 23). آيت الله خويى; نيز همه اين ابعاد را نشانه اعجاز قرآن مىداند؛ اما آن را منحصر به مخاطبان عرب يا عجم و يا اهل فن و علم خاص نمىكند (البيان، ص91 ـ 43).
نتيجه
بنابرآنچه گذشت، اعجاز قرآن ابعاد متعددى (مثل: فصاحت، بلاغت، محتوا، اخبار غيبى و...) دارد و جهت تحدّى و مبارزهطلبى قرآن همه وجوه اعجاز قرآن (غير از صرفه كه باطل است)ميباشد؛ البته جهات اعجاز قرآن نسبت به مخاطبان مختلف، متفاوت است و قرآن هر كسى را بر اساس تخصص و استعدادش به مبارزه مىطلبد؛ هر چند اعجاز قرآن و تحدّى آن شامل همه زمانها مىگردد و همين كه در طول چهارده قرن كسى نتوانسته است مثل قرآن را بياورد، اعجاز قرآن و حقانيت و صداقت پيامبر اسلام9 ثابت مىشود.
هـ ـ تعريف اعجاز علمي قرآن
مراد آياتى است كه بدين صورت باشد.
1. رازگويى علمى باشد؛ يعنى مطلبى علمى را كه كسي قبل از نزول آيه از آن اطلاع نداشت، بيان كند؛ به طورى كه مطلب علمى مدتها بعد از نزول آيه كشف شود و اين مسئله علمى به گونهاي باشد كه با وسايل عادى كه بشر عصر نزول در اختيار داشت قابل اكتساب نباشد.
2. اخبار غيبى در مورد وقوع حوادث طبيعى و جريانات تاريخى باشد كه كسي هنگام نزول آيه از آن اطلاع نداشت و پس از خبردادن قرآن، طبق همان خبر واقع شود. اين خبر بايد چنان باشد كه به وسيله وسايل عادى قابل پيشبينى نباشد، پس اگر قرآن از مطلبى خبر دهد كه قبلاً در كتابهاى آسمانى به آن اشاره شده بود يا در مراكز علمى يونان، ايران و... در لابهلاى كتابهاى علمى و آراي دانشمندان آمده بود يا طبيعتاً يا به صورت غريزى قابل فهم بود، معجزه علمى شمرده نخواهد شد (رضايياصفهاني، پژوهشي در اعجاز علميقرآن،ج1، ص85).
3. نظامهاي علمي قابل استنباط از قرآن مثل نظام سياسي، اقتصادي، تربيتي و... كه مثل آن عاجز باشند.
4. نقش قرآن در تحول اجتماعي، سياسي، اقتصادي و تربيتي جامعه صدر اسلام و هر جامعهاي كه قرآن در آن اجرا ميگردد، به شرط آنكه ديگران به صورت عادي از ايجاد چنين تحوّلي عاجز باشند؛ بنابراين اعجاز علمي قرآن را به دو صورت درون متني و يك صورت برون متني و در مجموع به سه گونه ميتوان تصور كرد:
اول) وجود گزارههاي علمي در قرآن كه شامل اخبار غيبي نسبت به امور طبيعي يا تاريخي باشد و بعد از مدتي كشف و اثبات شود، مثل: خبر قرآن در مورد پيروزي روميان بر ايرانيان (روم/2)، يا خبر قرآن در مورد زوجيت عام موجودات Gوَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِF، (ذاريات/ 49).
اين گونه اعجاز علمي بيشتر به صورت تفسير ترتيبي و استخدام علوم در فهم آيات قرآن صورت ميگيرد.
دوم) استنباط نظام علمي از قرآن در يك رشته خاص كه به صورت تفسير موضوعي و استنباطي انجام ميگيرد، براي مثال نظام و مكتب اقتصادي قرآن (شامل: مباني اقتصاد، اهداف، قلمرو، اصول، آموزهها و...) و نيز نظام تربيتي قرآن و نظام سياسي قرآن به صورتي كه دانشمندان مكاتب مادي از آوردن مثل آن نظام عاجز باشند؛ يعني نظامي كه قرآن ارائه ميكند، كار آمدتر، جامعتر و منسجمتر است؛ به صورتي كه تمام ابعاد جسمي و روحي بشر را در بر ميگيرد و نتايج بهتري در سعادت بشر دارد.
سوم) اعجاز علمي برون متني، يعني نقش تاريخي قرآن در تحول مردم از زاويه يك علم خاص مورد نظر باشد، مثل نقش قرآن در تحول جامعه عرب جاهلي (با خصوصيات جهل و خرافه پرستي، شرك و دختركشي، انحرافهاي اخلاقي، جنگطلبي، تعصب و...) به جامعه متمدن، در كمتر از دو قرن، يعني نقش قرآن در تحوّل تربيتي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... در عينيت جامعه؛ به صورتي كه ديگران از آوردن مثل آن تحوّل در آن مدت كوتاه عاجز باشند. اينگونه از اعجاز علمي قرآن با مطالعه فرهنگ قرآن و فرهنگ عرب جاهلي قبل از اسلام و مطالعه تاريخ مسلمانان و تحليل تحوّلهاي فرهنگي و علمي آنها به دست ميآيد. نكته جالب اين است كه اعجاز علمي قرآن در هر يك از سه گونه فوق، قابل طرح و بررسي است و در كتابهايي كه در تاريخچه بحث معرفي كرديم، به اعجاز علمي اشاره شده است.
ذكر اين نكته ضروري است كه لازم نيست در زمينه هر علمي، هر سه گونه وجود داشته باشند؛ هرچند كه گونه اول (گزارههاي علمي) بيشتر در علوم طبيعي و دو گونه ديگر، بيشتر در علوم انساني ادعا شده است و كاربرد دارد. توضيح اينكه چهار دسته آيات علمي در قرآنكريم هست كه تنها يك قسم آن اعجاز علمي است.
اول ـ اعجازهاي علمي قرآن: منظور رازگوييهاي علمي قرآن است كه در آيات به صورت روشن آمده است و در زمان نزول آيه كسي از آن اطلاع نداشت، بلكه مدتها بعد از نزول آيه، مطلب علمي آن توسط دانشمندان كشف شد (ن.ك. به: مدخل «اعجاز علمي قرآن» از همين دانشنامه؛ رضائياصفهاني، همان، ص85)؛ مثل اشاره عملي قرآن به نيروي جاذبه،(رعد/2 و لقمان/10)؛ حركتهاي خورشيد، (يس/ 38؛ رعد/ 2)؛ لقاح ابرها، (حجر/12)، زوجيت عام موجودات، (رعد/ 2؛ يس/ 36؛ شعراء/ 7) و مراحل خلقت انسان، (مومنون/14ـ12 و حج/5؛ غافر/ 67؛ قيامت/37ـ 39) كه بشر قرنها بعد از نزول قرآن، به اين مطالب علمي دست يافت. از اين رو برخي مفسران قرآن اين مطالب را اعجازهاي علمي قرآن دانستهاند. ادعاهاي ديگري نيز در مورد اعجازهاي علمي قرآن شده است كه مورد نقد قرار گرفته است (ن.ك. به: مدخل «اعجاز علمي قرآن» از همين دانشنامه؛ رضايي اصفهاني، همان).
دوم ـ اشارههاي علمي شگفتآميز قرآن: برخي آيات قرآن به مطالب علمي و قوانين جهان اشاره ميكند؛ به گونهاي كه شگفتي هر خوانندهاي را بر ميانگيزد؛ اما چون اين مطالب به صورت ديدگاههاي غيرمشهور در مراكز علمي، توسط برخي دانشمندان مطرح شده بود، اعجاز علمي قرآن شمرده نميشود؛ بلكه نوعي مخالفت با ديدگاهها و نظريههاي مشهور در علوم آن عصر بشمار ميآيد كه شگفتآور است و بر عظمت علمي قرآن دلالت دارد. از جمله، اشارههاي قرآن به حركت زمين (ن.ك. به: نمل/89 و... ؛ آيت الله مكارم، نمونه، ج15، ص 569 ـ 568، اين مطلب را از اعجازهاي علمي قرآن ميشمارد) و پيدايش حيات از آب، (ن.ك. به: نور/ 45؛ انبياء/30؛ نويسنده التمهيد (ج6، ص36) اين مطلب را از اعجازهاي علمي قرآن به شمار ميآورد) و ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه، (ن.ك. به: بقره/ 222؛ تفسير نمونه، ج2، ص93؛ طب در قرآن، ص51 ـ50) ممنوعيت شرابخواري (ن.ك. به: مائده/ 91ـ90؛ بقره/219) و... .
سوم ـ اشارههاي علمي انديشهساز قرآن: آياتى كه اشاره به آسمان، زمين، انسان، حيوانات و طبيعت مىكند و انسان را به تفكر در آنها فرا ميخواند و گاهى آنها را نشانه خدا و معاد مىشمرد؛ ولى مطلب شگفتآميز يا اعجازآميزى از ظاهر آيات استفاده نميشود، اينگونه آيات توجه انسان را به نمودهاى آفرينش زيباى الهى جلب مىكند و زمينه رشد علمى بشر را، به ويژه در علوم تجربى، فراهم مىسازد، مانند: Gأَفَلاَيَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْF (غاشيه/ 17)؛ «و آيا به شتر نظر نمىكنند كه چگونه آفريده شده است؟!».
و نيز در بين آيات 5ـ14 از سوره نحل به منافع حيوانات، نزول باران، رويش گياهان رنگارنگ، درياها و كشتىرانى در آنها و فوايد غذايى و زيور آلاتى كه از آنها به دست مىآيد، به عنوان نشانههايى براى انديشمندان، اشاره مىكند كه با آنها به آفريننده جهان پى مىبرند و سپاسگزارى مىكنند (در ميان آيات 5 ـ 17 سوره نحل برخى نكات علمى شگفتآور نيز هست كه اينگونه مطالب به قسم بعدى ملحق مىشود).
چهارم ـ نظریهپردازیهای علمی قرآن: (جهتدادن به مبانی علوم انسانی و موضوعسازی برای علوم) برخی اشارات علمی در قرآن هست که هنوز به صورت پیشگويیهای علمی باقی ماندهاند و توسط علومتجربی اثبات یا نفی نشدهاند؛ بلکه دورنمای مثبتی برای آنها وجود دارد که میتوان این دیدگاههای قرآنی را در هر علم به صورت حقایق قرآنی و نظریههای علمی قرآن ارائه کرد، مانند گسترش جهان در کیهانشناسی (Gوَالسَّماءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَF؛ (ذاریات/47) موجودات زنده در آسمانها (Gوَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍF (شوری/29) و نمونههای دیگر. همچنين در بسیاری از آیات قرآن از مبانی، اصول و قوانین سیاست، اقتصاد، مدیریت و... ياد شده است که میتوان در نظام سازی و جهتدهی به علوم انسانی از آنها استفاده کرد. برای مثال از جریان طالوت Gوَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِF؛ (بقره/ 247) و داستان یوسف Gإِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌF (یوسف/ 55) و موارد مشابه آن میتوان شرایط مدیر را از قرآن استنباط کرد، مثلاً نظریه اقتصاد بدون ربا را ميتوان براساس آیات نفی ربا مطرح کرد.
مباني و معيارهاي اعجاز علمي قرآن
تفسير آيات علمي قرآن گاهي به اثبات اعجاز علمي قرآن منتهي ميشود، بنابراين اعجاز علمي زيرمجموعه تفسير علمي قرآن است و مباني و ضوابط تفسير علمي بر آن حاكم ميشود و چون اعجاز علمي قرآن زيرمجموعه اعجاز قرآن است، لازم است ضوابط و معيارهاي اعجاز را نيز دارا باشد؛ بنابراين در مورد اعجاز علمي قرآن بايد موارد زير موجود باشد يا رعايت شود.
الف) مباني تفسير علمي شامل مباني عام تفسير، مثل امكان و جواز تفسير و عدم تحريف قرآن و مباني خاص تفسير علمي، مثل موارد زير:
1ـ قرآن كتاب هدايت است و نميخواهد همه جزئيات علوم بشري را بيان كند و نبايد انتظار استخراج همه جزئيات علوم را از ظواهر قرآن داشت.
2ـ قرآن و علم رابطهاي سازگارانه دارند؛ حتي بسياري از يافتههاي اطمينانآور علمي مطابق آياتاند (ر.ك. به: رضايي اصفهاني، درآمدي بر تفسير علمي قرآن و پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج اول).
3ـ آيات علمي در قرآن هست كه اشارههاي اعجاز آميز علمي و خبرهاي غيبي در مورد علوم را در بردارند.
4ـ تحدّي و مبارزهجويي قرآن شامل جنبه اعجاز علمي نيز ميشود.
ب) معيارهاي تفسير علمي شامل معيارهاي عام تفسير قرآن؛ مثل اينكه از روشهاي معتبر و قرائن معتبر تفسير بهره گرفته شود و به تفسير به رأي كشيده نشود و مفسّر داراي شرايط آن را انجام دهد. (ر.ك. به: رضايي اصفهاني، منطق تفسير قرآن؛ رجبي و ديگران، روششناسي تفسير قرآن). با ضوابط خاص تفسر علمي؛ نيز آشنا باشد، مثلاً اگر مفسّر وارد حوزه تفسير علمي و اعجاز علمي قرآن ميشود، با دو حوزه تفسير و علم مربوطه آشنا باشد و نيز از مطالب اطمينانآور يا قطعي علمي استفاده كند و از تحميل نظريههاي علمي بر قرآن و استخراج تمام جزئيات علوم از ظواهر بپرهيزد و در پي استخدام علوم در فهم و تفسير قرآن باشد (ر.ك. به: رضايي اصفهاني، درآمدي بر تفسير علمي قرآن).
ج) ضوابط اعجاز قرآن كه شامل ضوابط عام اعجاز و ضوابط خاص اعجاز علمي ميشود؛ از ضوابط عام اعجاز، اين است كه مطلبي خارق عادت (مثل خبر از غيب) باشد كه ديگران از آوردن مثل آن ناتوان باشند و مدعي نبوت آن را آورده باشد (در اين مورد در مباحث مفهومشناسي اعجاز مطالبي بيان شد)؛ همان طور كه قرآن را پيامبر اسلام9 براي اثبات نبوت خويش ارائه كرد. نيز ضوابط خاص اعجاز علمي، مثل اينكه:
1ـ مطلب علمي با ظاهر يا نص آيه سازگار باشد وگرنه تحميل بر قرآن و تفسير به رأي ميشود.
2ـ مطلب علمي قابل اطمينان يا قطعي باشد؛ نه نظريه و تئوري علمي، وگرنه صرف احتمال تفسيري است و نميتوان آن را به صورت قطعي به قرآن نسبت داد و چنين مطلبي اعجاز علمي نخواهد بود.
3ـ كسي قبل از قرآن آن مطلب علمي را نگفته باشد وگرنه شگفتي علمي قرآن ميشود؛ نه اعجاز علمي.
4ـ مردم در صدر اسلام نتوانند آن مطلب را به صورت عادي و با استفاده از ابزارهاي علمي آن عصر، كشف كنند.
5ـ صحت و درستي آن مطلب علمي بعد از قرآن اثبات شود (در اين مورد در مباحث مفهومشناسي اعجاز علمي مطالبي بيان شد).
چالشهاي مفهوم اعجاز علمي
شبهات و اشكالهاي متعددي در مورد اعجاز علمي قرآن مطرح شده و آن را با چالشهايي روبهرو كرده است. در اينجا مهمترين اين موارد را بررسي ميكنيم. بعضى مخالفين اعجاز علمى، مىگويند كه تفسير علمي، اعجاز قرآن را اثبات نمىكند زيرا:
1. مطابقت بعضى مطالب علمى قرآن، با اكتشافات جديد ثابت مىكند كه قرآن را انسان عادى بيان نكرده است، بلكه از سوي خداى داناى به حقايق نازل شده است؛ ولى اين مطلب نمىرساند كه قرآن معجزه است؛ چون تورات و انجيل اصلى هم، از طرف خدا نازل شده، ولى معجزه نبود؛ بلكه اعجاز قرآن كه تحدى قرآن براى آن است، در مورد اعجاز بيانى و ادبى قرآن است كه كسى نمىتوانست و نمىتواند مثل آن را بياورد.
2. آيات و مطالب علمى قرآن در همه سورهها نيست؛ در حالى كه تحدى قرآن چنين است. Gأَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَF، (يونس/ 38)؛ Gوَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِF (بقره/ 23)؛ «و اگر از آنچه بر بندهى خود (پيامبر) فرو فرستاديم، در ترديد هستيد پس اگر راست مىگوييد سورهاى همانندش بياوريد». پس اعجاز قرآن با هر سورهاى اثبات مىشود؛ در حالى كه طبق نظريه اعجاز علمى، فقط سورههايى كه آيات علمى دارند، اعجاز را ثابت مىكنند.
3. اين نوع اعجاز را فقط اهل علم و كساني كه تخصص در علوم تجربي دارند، ميفهمند؛ در حالي كه قرآن معجزهاي براي همه افراد است (احمد عمر، التفسير العلمي في الميزان، ص 138ـ130).
4. اعجاز علمي قرآن موجب ميشود كه قرآن تابع علم شود، يعني بايد منتظر بود تا علوم بشري پيشرفت كند و اعجاز قرآن اثبات شود.
5. اگر قرآن را بر اساس علوم بشريِ متغيّر پايهگذاري كنيم، هرگاه نظريههاي علمي تغيير كند، اعجاز علمي هم باطل ميشود.
6. مطالب علمي كشف شده قبل از كشف، خارق عادت و معجزه نيست و بعد از كشف هم يك مطلب علمي عادي است؛ نه خارق عادت به عبارت ديگر مطلب علمي قبل از كشف روشن نبود تا قابل صدق و كذب باشد و بعد از كشف هم خرق عادت نيست؛ بلكه از طرق عادي ميتوان بدان رسيد و قابل تكرار است.
7. معجزه كاري خارق عادت است كه براي اثبات منصب الهي ميآورند؛ در حالي كه در صدر اسلام ادعاي اعجاز علمي نبود تا اثبات نبوت كند و در قرآن هم به آن تحدّي نشده است.
8. آيا دانشمنداني كه مطالب علمي را قبل از كشف حدس ميزنند و مطابق واقع حادث ميشود اعجاز علمي دارند؟
9. در علوم طبيعي اِخبار غيبي از طبيعت معنا دارد و بعد هم دانشمندان مطابقت خبر غيبي قرآن با واقع را كشف ميكنند؛ اما در علوم انساني اينگونه نيست؛ چون نظريههاي علمي رقيب در برخي علوم وجود دارد (مثل اقتصاد سوسياليستي و كاپيتاليستي و نيز نظريههاي هم عرض در علوم تربيتي و جامعهشناسي و روانشناسي)، پس واقعيت در اين موارد در اختيار ما نيست تا ماطبق مطالب علمي قرآن با آن روشن شود.
10. تفاوت معجزه علمي با خبر غيبي مشخص نيست؟
11. در اعجاز علمي ناتواني مخاطبان احراز نميشود؛ چون دانشمنداني كه مطالب علمي را كشف ميكنند، رقيب قرآن ميشوند.
بررسي
به اشكالها و شبهههاي فوق پاسخهايي داده شده است يا ميتوان جوابهايي به آنها داد، از جمله:
1. معجزه عملى، خارق عادت است كه از كسى كه ادعاى نبوت دارد براى اثبات صدق ادعاى او و با اذن خدا صادر مىشود و ديگران از آوردن مثل آن ناتواناند. كسانى كه مىگويند مطالب علمى قرآن، بر اعجاز آن دلالت دارد، منظورشان اين است كه آورده شدن مطالب علمى در چهارده قرن قبل كه دانشمندان، بعد از قرنها آنها را از طريق علومتجربى كشف كردند، نشان مىدهد كه قرآن از يك انسان معمولى صادر نشده است، بلكه از سوي خدا آمده است (تا اينجا با اشكال كننده توافق داشتيم)، پس انسان عادى نمىتواند مانند اين مطالب علمى را بياورد؛ نه در عصر پيامبر9 مىتوانستند و نه الان كسى مىتواند، مطالب علمى قرنها بعد را بيان كند. پس قرآن معجزه بوده و الان هم نسبت به مطالب علمى كه يك قرن بعد، كشف مىشود، معجزه است (در عين حال كه اعجاز ادبى آن هم پا بر جاست) اين كه ما از قرآن در هر زمان يك مطلب جديد به دست مىآوريم، خود اعجاز اين كلام را مىرساند و براى اثبات اعجاز قرآن (يا از سوي خدا بودن آن) به دليلى غير خودش احتياج نداريم. تورات و انجيل از سوي خدا بود، ولى اثبات صدق موسى7 و عيسى7 به وسيله تورات و انجيل نبود (پس نفس تورات و انجيل معجزه نبود؛ به خلاف قرآن)؛ بلكه اثبات تورات و انجيل (كه كلام خدا باشد)، به معجزه و دليل صدق (مثل عصاى موسى) احتياج داشت؛ همانطور كه اين معجزه اصل نبوت آنان را نيز اثبات مىكرد. به عبارت ديگر در مورد قرآن، معجزه و كتاب پيامبر9 (كلام خدا) يكى شده است؛ اما در مورد تورات و انجيل، اين دو از هم جدا مىشوند؛ يعنى مطالب علمى قرآن دو چيز را اثبات مىكند: اول معجزه بودن قرآن و دوم نزول آن از سوي خدا.
2. اعجاز علمى قرآن، در بعضى سورهها براى ما آشكار شده و در بعضى سورهها آشكار نشده است و روشن نشدن آنها دليل بر نبود اعجاز علمى آن سورهها نيست. از سوي ديگر كسى كه ادعا مىكند قرآن اعجاز علمى دارد، نمىگويد كه تكتك آيهها و سورهها اعجاز علمى دارد تا اشكال شود كه تحدّى قرآن در مورد تكتك سورههاست و اعجاز قرآن جهات مختلف (ادبى، علمى، نبود اختلاف، قوانين عالى و...) دارد و لازم نيست هر سوره از همه جهات معجزه باشد؛ بلكه از يك جهت هم كه معجزه باشد تحدّى قرآن صحيح است.
3. اشكال سوم به همه جهات اعجاز قرآن وارد است، چون اعجاز ادبى قرآن را نيز همه انسانها به خصوص غير عربهايى كه اهل علم نيستند، نمىتوانند تشخيص دهند؛ ولى اين دليل بىاعتبارى اعجاز ادبى يا اعجاز علمى قرآن نمىشود (رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج1، ص84 ـ83). از سوي ديگر تحدّي هر کس در حدّ معلومات اوست؛ اگرچه اطلاع او از اعجاز قرآن و ناتواني خويش براي همآوردي با قرآن، با واسطه باشد؛ يعني از متخصص پرسش کند. علاوه بر اين که تحدّي قرآن براي هرگروه مخاطب، نسبت به علم و تخصص آنان است.
4. در مورد تبعيت توجه به دو نکته لازم است:
اول ـ در اعجاز علمي قرآن، علم تابع قرآن است؛ چرا که قرآن پيشگام است و مطلبي علمي را قرنها قبل فرموده است (و به صورت نظريه علمي قرآن باقي مانده)، سپس علم آن را کشف ميکند.
دوم ـ اعجاز علمي قرآن (حتي ابعاد ديگر اعجاز، مثل اعجاز ادبي، تشريعي و معارف بلند قرآن) مستمر است و مصاديق جديدي از آن در هر عصر کشف ميشود؛ يعني مفهوم کلي اعجاز علمي و ادبي و... با يک مصداق ثابت ميشود و در هر عصري که مصداق جديدي از آن کشف ميشود، استمرار مييابد و نو ميشود، پس اعجاز علمي قرآن يک گام از علم جلوتر است.
5. اگر معيارهاي اعجاز علمي رعايت نشود، اشکال ابطال نظريههاي علمي و در پي آن، ابطال اعجاز علمي وارد ميشود؛ اما اگر معيارها رعايت شود، اشکال برطرف ميشود. از جمله معيارها آن است که اعجاز علمي قرآن بر اساس يافتههاي اطمينانآور علمي پايهگذاري شود؛ چون يافتههاي علوم بشري دو دسته است؛ اکثر آنها نظريهها و تئوريهاي علمياند که قطعي نيستند (چه نظريه اثباتپذيري را بپذيريم يا نظريه ابطالپذيري)؛ ولي برخي از آنها قطعي يا اطمينان آورند (ر.ک. به: رضايياصفهاني، درآمدي بر تفسير علمي قرآن، ص 186 و 383) و شخصي که ميخواهد اعجاز علمي قرآن را ادعا کند، بايد دقت کند که نظريههاي علمي ناپايدار را به صورت قطعي به قرآن نسبت ندهد و بر آن تحميل نکند؛ زيرا تفسير به رأي ميشود كه حرام است؛ اما اگر يافته علمي قطعي يا اطمينانآور بود و با نص يا ظاهر قرآن تطابق داشت، با فرض داشتن شرايط ديگر اعجاز علمي، ميتوان تطابق آن مطلب علمي کشف شده را با آيه قرآن، اعجاز علمي دانست. لازم به يادآوري است که احتمال تغيير در مطالب اطمينانآور علوم در مورد همه دانشها هست؛ همانگونه که در تاريخ منطق، فلسفه، فقه و... ملاحظه ميشود و اصولاً رشد علوم در سايه همين تغيير و تکامل است و اين تغييرهاي جزئي علوم، مانع استفاده از نتايج آنها نميشود؛ نه در تفسير و علوم قرآن و نه در علوم ديگر.
6. اعجاز علمي قرآن زيرمجموعه اخبار غيبي است. در اينگونه معجزهها، خارق عادت اين است که مدعي معجزه خبري را قبل از ديگران و بدون استفاده از وسايل عادي بيان ميكند كه ديگران از آن اطلاع ندارند و با وسايل عادي همان عصر هم نميتوانند از آن آگاه شوند و همين ناتواني مخاطب براي اثبات اعجاز کافي است و براي نسلهاي بعدي، به نوعي خبر ميدهند که معجزه واقع شده است. براي مثال در مورد حضرت عيسي7 در قرآن نقل شد:
Gوَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِن رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَF (آل عمران/ 49)؛ «و (او را به عنوان) فرستادهاى به سوى بنىاسرائيل (= فرزندان يعقوب) قرار داده كه او به آنان مىگويد) كه من از طرف پروردگارتان نشانهاى [معجزهوار]، برايتان آوردهام؛ من از گِل براى شما [چيزى] همانند شكل پرنده مىسازم و در آن مىدمم، پس به رخصت خدا، پرندهاى مىگردد؛ و نابيناى مادر زاد و (مبتلايان به) پيس را بهبود مىبخشم و مردگان را به رخصت خدا زنده مىكنم؛ و از آنچه مىخوريد و آنچه در خانههايتان ذخيره مىكنيد، به شما خبر مىدهم؛ كه مسلماً در اين [معجزات]، نشانهاى براى شماست، اگر مؤمن باشيد».
در اين آيه حضرت عيسي7 از چيزهايي که مردم در خانه ذخيره کرده يا ميخورند، خبر غيبي ميدهد؛ در حالي كه اطلاع از داخل خانهها با وسايل عادي آن عصر ممکن نبود، ولي اين معجزه يک بار واقع شد و الآن خبر آن به ما ميرسد. معجزه علمي نيز همينونه است.
قرآن ميفرمايد: Gوَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّمْ تَذَكَّرُونَF (ذاريات/ 49)؛ «و از هر چيز جفتى آفريديم، باشد كه شما متذكّر شويد». وقتي زوجيت عام موجودها در قرن بيستم ميلادي کشف شد، اعجاز علمي اثبات شد؛ اما بعد از اثبات، خبر اين معجزه به نسلهاي بعدي ميرسد و اين ماهيت اعجاز غيبي و اخبار غيبي است که اعجاز آن در تقدم زماني در خبر دادن بدون استفاده از وسايل عادي است که ديگران از آوردن مثل آن در همان عصر ناتواناند؛ البته اعجاز قرآن با معجزه پيامبران پيشين از اين جهت متفاوت است که اعجاز قرآن جاويدان است. در مورد اعجاز علمي نيز استمرار آن، به کشف مصاديق جديدش در طول اعصار است، از اينرو اعجاز علمي تمام شدني نيست.
7ـ قرآن معجزهاي جاويدان براي همه زمانها و مکانهاست و ابعاد اعجاز آن متعدد است و در هر عصري يک يا چند بُعد از آن جلوهگري بيشتري دارد، پس لازم نيست که همه ابعاد اعجاز قرآن در عصر پيامبر9 و حتي در عصر ما بُروز يابد. از سوي ديگر همان گونه که گذشت تحدّي و مبارزهطلبي قرآن، مطلق است و شامل همه ابعاد اعجاز قرآن ميگردد؛ اما نسبت به هر مخاطب، در مورد علم او تحدّي ميکند. به اهل اديان صدر اسلام ميفرمايد: اگر ميتوانيد کتابي با اين فصاحت و بلاغت بياوريد و به دانشمندان عصر ما ميفرمايد: اگر ميتوانيد کتابي مثل قرآن بياوريد که مطالب علمي را قبل از کشف بيان کرده باشد، پس تحدّي در کلّ قرآن (اعم از لفظ و محتوا) کافي است و همين شامل اعجاز علمي هم ميشود؛ ليکن بر اساس مخاطب و پيشرفت علمي بشر در هر عصر، بُعد جديدي از اعجاز قرآن روشن ميشود؛ همانگونه که اعجازهاي محتوايي ديگر، مثل اعجاز تشريعي و... بعدها پيدا شدند، پس لازم نيست پيامبر يا قرآن در صدر اسلام نامي از اعجاز علمي برده باشند.
8 ـ دانشمنداني که حدس ميزنند؛
اولاً. پيش بيني ميکنند، ولي خبر قطعي از آينده نميدهند؛ در حالي که قرآن خبر قطعي ميدهد.
ثانياً. معلوم نيست حدس دانشمندان مطابق واقع باشد؛ در حالي که اخبار غيبي قرآن مطابق واقع است. اين مطلب بارها به اثبات رسيده است. علاوه بر آنکه قرآن کلام صادق الهي است.
ثالثاً. حدسهاي دانشمندان شرط معجزه را ندارد؛ چون همراه با ادعاي نبوّت و مانند آن نيست و تحدّي ندارد.
9ـ همانگونه که گذشت اعجاز علمي قرآن در حوزه علوم طبيعي به انطباق اخبار غيبي قرآن با يافتههاي اطمينانآور علوم طبيعي است؛ اما در حوزه علوم انساني اعجاز علمي قرآن:
اولاً. اعجاز به نظامهاي اقتصادي، تربيتي، سياسي و... است که استنباطپذير از قرآن است و مباني، اهداف و روشهاي آنها بر نظامهاي ديگر برتري دارد؛ چون نگاه جامع به همه ابعاد وجودي انسان دارد و کارآمدتر است.
ثانياً. اعجاز به تحوّل تاريخي و علمي قرآن است که در جامعه جاهليت عرب به وجود آورد. تحوّلي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و تربيتي که بر اساس آن زندگي آنان را دگرگون کرد و ارتقاء بخشيد. آموزههاي قرآن در هر جامعه ديگري هم كه اجرا شود، همين تحول را به وجود ميآورد؛ در حالي که ديگر کتابها نميتوانند چنين تحول علمي را ايجاد کنند.
10ـ معجزه علمي، زيرمجموعه اخبار غيبي قرآن است؛ اين که قرآن همراه با تحدّي توسط مدعي منصب الهي آورده شده است؛ اما هر گونه خبر غيبي، معجزه نيست، چون ممکن است خبر غيبي از باب کرامت باشد و نيز هرگونه خبر غيبي، خبر علمي نيست؛ بنابراين رابطه خبر غيبي و اعجاز علمي، «عموم خصوص من وجه» است.
11ـ در اعجاز علمي قرآن، ناتواني مخاطبان در آوردن مثل آن محقق شده است؛ چرا که از صدر اسلام که اخبار غيبي علمي در قرآن آمده، تا هنگامي که مطلب علمي کشف ميشود، دانشمندان علوم از آوردن مثل آن خبر غيبي عاجز بودند و بعد از کشف مطالب علمي هم، خبر اعجاز به صورت متواتر به ما ميرسد و به عبارت ديگر، ناتواني مخاطبان اعجاز در ظرف زماني انجام آن، کافي است؛ همان طور که در مورد اخبار غيبي حضرت عيسي7، در مورد غذاهاي ذخيره شده و خورده شده در خانهها، تحقق يافت (آلعمران/ 49) و بعد از آن، خبر اعجاز عيسي7 معتبر است. پس نقش دانشمندان کشف تطابق کتاب تشريع (قرآن) با کتاب تکوين (طبيعت) است و کشف علمي دانشمندان معجزه نيست تا رقيب قرآن باشد؛ چون بدون تحدّي و ادعاي منصب الهي است و اصولاً خبر غيبي نيست.
تذكر پاياني
در مورد اعجاز علمي آيات در طول عصرها مطالب جديد علمي از قرآن برداشت ميشود و پرونده اعجاز علمي هر آيه علمي با يك مورد بسته نميشود، و در هر عصري تحدّي به آوردن مثل آن، اعجاز علمي ميشود؛ يعني كسي بتواند خبر غيبي در مورد مسئله علمي قبل از اثبات بياورد كه ديگران (در آن شرايط ادعا كننده) از آوردن مثل آن عاجز باشند؛ بنابراين آوردن اخبار علمي با وسايل عادي در صدر اسلام معجزه بود؛ نه با وسايل جديد در عصر ما. همان گونه كه قرآن در مورد اعجاز اخبار غيبي حضرت عيسي7 در مورد غذاهاي داخل منازل مردم بيان كرد، (آلعمران/ 49) كه با وسايل آن زمان مردم قادر به آوردن مثل آن نبودند، ولي امروز ميتوان با دوربينها و اشعههاي خاص از اين مسائل با خبر شد. در اين مورد در زمان ما، خبر متواتر سخن حضرت عيسي7 و واكنش مخاطبان، معجزه است.
پينوشتها
[1] سايتهاي زير در مورد اعجاز علمي قرآن مطالبي را منتشر ميكنند.
www.55a.net موسوعة الاعجاز العلمي في القران و السنه
www.kaheel7.com عبد الدائم الکحيل
www.nooran.org نوران رابطه العالم الاسلاميه /
www.maknoon.com مکنون الاعجاز العلمي في القرآن
www.Miracweb.net شبکة الاعجاز في القرآن والسنة
www.Zelnaggar.com الاعجاز العلمي في القران والسنة
www.afkaar.com افکار عليمة
www.aksharemazhabi.blogfa.com اسلام، قرآن، اعجاز
www.askguran.ir کانون گفتمان قرآن
www.miracleofguran.net پژوهشکده اعجاز قرآن
[2] اين نظريه شايد مشهورترين ديدگاه در باب اعجاز قرآن است و از بين كسانى كه آن را پذيرفتهاند، ميتوان اين افراد را نام برد:
1ـ عبد القادر الجرجانى (م: 471 ق) (دلايل الاعجاز و الشافية به نقل از التمهيد، ج 4، ص 41).
2ـ السكاكى (م: 567 ق) (مفتاح العلوم، ص 199 ـ 196)
3ـ فخر الدين الرازى (م: 606 ق) (نهاية الايحار فى دراية الايحاربه نقل از: التمهيد، ج4، ص50).
4ـ قاضى عبدالجبار (م: 415 ق) (شرح الاصول الخمسه، للقاضى عبد الجبار، ص 594 ـ 586)
5ـ ابن ميثم البحرانى (636ـ 699 ق) او اين ديدگاه را به اكثر معتزله نسبت مىدهد (التمهيد، ج 4، ص 80).
6ـ شيخ محمد عبده (همان، ص 129).
7ـ شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء (1373 ق)، (همان، ص 132).
8 ـ استاد آيت الله سيد ابوالفضل ميرمحمدى (معاصر)، (تاريخ و علوم قرآن، ص 200).
[3] از جمله قائلان به اين نظريه مىتوان از اين افراد نام برد:
1ـ ابن سليمان الخطابى البستى (م: 388 ق) (ثلاث رسائل فى الاعجاز القرآن، الرسالة الاولى الخطائى، ص 21 ـ 9).
2ـ ابن عطيه (م: 542 ق)، (الزركشى، البرهان، ج 2، ص 97).
3ـ الراغب الاصفهانى (م: 502 ق)، (مقدمه تفسير، ص 109 ـ 104).
4ـ الشيخ الطوسى; (م: 460 ق)، (الاقتصاد فى اصول الاعتقاد، ص 166 ـ 74).
5 ـ القطب راوندى (573 ق)، (التمهيد، ج 4، ص 64).
6ـ الزملكانى (م 651 ق)، (همان، 75).
7ـ شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء (همان، ص 132).
8 ـ شيخ محمد جواد بلاغى (همان، ص 133).
9ـ استاد سيد ابوالفضل مير محمدى نيز همين نظر را تقويت مىكند (تاريخ و علوم قرآن، ص 200).
[4] از جمله قائلان به اين سخن:
1ـ ابن سليمان البستى (م: 388 ق)، (التمهيد، ج 4، ص 38).
2ـ سيد قطب (همان، ص 104).
3ـ استاد مصطفى محمود (همان، ص 106).
4 ـ دكتر محمد عبدالله دراز (همان، ص 112).
5 ـ محمد صادق الرافعى. (همان، ص 118).
6ـ استاد محمد فريد وجدى. (همان، ص 127).
[5] از قائلان اين ديدگاه:
1ـ القطب الراوندى (م: 573 ق)، (التمهيد، ج 4، ص 64).
2ـ سيد عبد الله شبر(م: 1242 ق)، (همان، ص 100).
3ـ شيخ آل كاشف الغطاء(م: 1373 ق)، (همان، ص 132).
4ـ آيت الله خوئى; (البيان، ص 91 ـ 43).
[6] برخى از قائلان به اين سخن:
1ـ ابن اسحاق النظام (م: 231 ق)، (التمهيد، ج 4، ص 141).
2ـ الشريف المرتضى (سيد مرتضى) (م: 436 ق)، (همان، ص 180).
منابع
1. ابنسليمان الخطابي البستي، تحقيق محمد خلفالله احمدرود ـ محمد زغلول سلام، ثلاث رسائل في الاعجاز القرآن، الرسالة الاولي الفطائي، دارالمعارف، مصر ـ القاهرة، 1976م، رقم الطبعة3.
2. ابن فارس بن زكريا، أبي الحسين أحمد، معجم مقاييساللغة، المحقق، عبد السلام محمد هارون، اتحاد الكتاب العرب، بیجا، 1423ق.
3. آقا بزرگ طهراني، محمد محسن، زندگينامه شيخ طوسي، فرهنگستان ادب و هنر ايران، تهران، 1360.
4. البحراني، سيدهاشم الحسيني، البرهان في تفسير القرآن، دارالكتب العلمية، قم، 1334ش.
5. بنتلشاطي، عايشه، اعجازالبيان، ترجمه حسين صابري، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران 1376.
6. حکيم، محمد باقر، علوم قرآن، المجمع العلمی الاسلامی، تهران، 1362 ش.
7. خوئي، آيت الله سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، المطبعة العلمية، قم، 1394 ق.
8. راغب اصفهانی، ابوالقاسم الحسين بن محمد، مفردات فی غريبالقرآن، المکتبة الرضويه، تهران، 1332 ش.
9. رجبی، محمود، روش تفسير قرآن، موسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه، قم، 1383، چ اول.
10. رضايياصفهاني، محمدعلي، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، انتشارات پژوهشهاي تفسير و علوم قرآني، قم، 1386 هـ ش، چ دوم.
11. همو، درآمدي بر تفسير علمي قرآن، انتشارات اسوه، قم، 1376 ش، 517 ص.
12. همو، منطق تفسيرقرآن، روشها و گرايشهاي تفسير قرآن، نشر جامعةالمصطفي9 العالمية، قم، 1385 ش.
13. السكاكي (م567 ق)، مفتاح العلوم، دارالكتب العلمية، بيروت ـ لبنان، 1407 هـ ـ 1987م، الطبعة الثانية.
14. السيوطي، الإتقان في علومالقرآن، دارالفكر بيروت ـ لبنان، 1416ـ1996م، الطبعة الأولي.
15. شرتوني، سعيد، اقربالموارد، في فصع العربيه والشوارد، دارالاسوه، الطباعة والنشر، تهران، 1427ق.
16. شرح الاصول الخمسه، للقاضى عبدالجبار، مكتبة وهبة، القاهره 1416 هـ ـ 1996 م.
17. شعراني، ابوالحسن، نثر طوبي يا دائرةالمعارف قرآن مجيد، الاسلامية، تهران، 1386.
18. طباطبايى،سيدمحمدحسين، اعجازقرآن، بنياد علمي و فکري علامه طباطبايي، قم،1362 ش.
19. همو، تفسيرالميزان في تفسيرالقرآن، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم، 1393 ق.
20. طوسي، خواجه نصيرالدين و علامهحلّي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، قم، 1407 ق.
21. طوسي، شيخ ابوجعفر محمدبن الحسن، التبيان في تفسيرالقرآن، (م:460ق) مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1409 ق.
22. طيب، سيد عبدالحسين (م1411ق)، تفسير اطيبالبيان في تفسير القرآن، انتشارات اسلام، تهران، 1366 ش، چ سوم.
23. عضدالدين ايجي، عبدالرحمن بن احمد، المواقف، الشريف الرضي، قم، 1412ق.
24. علامه مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، المکتبة الاسلاميه، تهران، 1385 ه . ق.
25. کاشاني، ملافتح الله، تفسير منهجالصادقين، کتابفروشي اسلاميه، تهران، 1346ش.
26. الكليني، الكافي، تهران، دارالكتب الإسلامية، 1365، چهارم.
27. مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقائد، مؤسسه انتشارات اميرکبير، تهران، 1383ش، چ چهاردهم.
28. مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآنالكريم، وزارت ارشاد جمهوري اسلامي ايران، تهران، 1371ش، الطبعة الاولي.
29. معرفت، آيتالله محمدهادي، التمهيد في علوم القرآن، مؤسسة النشرالاسلامي، قم، 1417 ق.
30. مکارم شيرازي، ناصر (با همکاري جمعي از نويسندگان)، تفسيرنمونه، دارالکتب الاسلامية، تهران، 1364 ش.
ميرمحمدي زرندي، سيدابوالفضل، تاريخ و علوم قرآن، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1375 ش، چ چهارم.
منبع :مجله تخصصی قرآن وعلم